چکیده:
اسفندماه 1386،دفتر «تألیف و برنامهریزی کتب درسی»میزبان آقای دکتر گلشنی بود.ایشان در سومین نشست «رابطهی علم و دین و تأثیر آن بر برنامهریزی درسی»، دربارهی مفهوم علم دینی و مسائل مرتبط با آن سخنرانی کرد و به پرسشهای طرح شده توسط کارشناسان دفتر پاسخ گفت.پیش از این،کتاب«از علم سکولار تا علم دینی»دکتر گلشنی،در اختیار کارشناسان دفتر قرار گرفته بود.لذا نشست مذکور فرصتی مناسب برای طرح چالشها و تبیین پاسخهای نویسنده به آنها فراهم کرد. دکتر گلشنی در سال 1348 دکترای فیزیک خود را از دانشگاه کالیفرنیا(برکلی-آمریکا)دریافت کرد و از 1349 تا به امروز عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی شریف و رئیس«پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی»است.وی در سال 1364 به مرتبهی استادی رسید و هم اکنون عضو فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران،آکادمی علوم جهان اسلام و شورای علم و الهیات اروپاست.مقالات و کتابهای متعددی از ایشان علاوه بر زمینهی تخصصی فیزیک،در حوزهی علم و دین به زبانهای عربی، فارسی و انگلیسی منتشر شده است که میتوان به کتاب پرفروش «نظریههای فلسفی فیزیکدانان معاصر»اشاره کرد.از افتخارات آقای دکتر گلشنی در حوزهی پژوهشی رابطهی علم و دین،میتوان به کسب جایزهی درس علم و دین از«بنیاد تمپلتون آمریکا»توسط ایشان اشاره کرد. 2Lدر این شماره قسمت اول متن سخنرانی تقدیم میشود. گلشنی در ابتدای گفتار خود بر نو بودن واژهی«علم دینی»تأکید میکند و شواهدی تاریخی ارائه میکند تا نشان دهد،برخلاف سنت دانشمندان قدیم اسلامی و غربی که عموما نگاهی دینی به علم داشتهاند،مفهوم علم دینی در برابر تفسیر اشتباه دانشپیشگان غربی معاصر از علم، موضوعیت یافته است.در این رویکرد نادرست،علم را مطلقا جدا از دین گاه در تقابل با آن میبینند و این نوع نگاه است که لزوم تبیین مفهوم علم دینی را به اجبار ایجاد کرده است.
خلاصه ماشینی:
"ایشان در سومین نشست «رابطهی علم و دین و تأثیر آن بر برنامهریزی درسی»، دربارهی مفهوم علم دینی و مسائل مرتبط با آن سخنرانی کرد و به پرسشهای طرح شده توسط کارشناسان دفتر پاسخ گفت.
مقالات و کتابهای متعددی از ایشان علاوه بر زمینهی تخصصی فیزیک،در حوزهی علم و دین به زبانهای عربی، فارسی و انگلیسی منتشر شده است که میتوان به کتاب پرفروش «نظریههای فلسفی فیزیکدانان معاصر»اشاره کرد.
این وضعیت از یک طرف،و محقق نشدن آن بهشتی که فرض میکردند قرار است علم برای بشر پدید بیاورد،از طرف دیگر،باعث شد عدهای از اندیشمندان جهان غرب متوجه شوند، باید به دنبال آن چیزی بروند که از دست دادهاند.
شوماخر در این کتاب مراحل این تغییر را توضیح میدهد که تفکر اول چه بود و بعد خودکفایی در علم چه وضعیتی را ایجاد کرد.
در فیزیک،برای شروع تعداد زیادی مفروض میتواند وجود داشته باشد که در خود علم فیزیک نمیتوان آنها را ثابت کرد.
اخیرا این اصل در فیزیک به شدت مورد حمله قرار گرفته و ادعا شده است که لزوما همهی جهان عین هم نیست.
ولی مدتهاست،فیزیک این موضوع را به عنوان یک اصل پذیرفته که همه جای جهان مثل هم است و هیچ نقطهای از جهان با نقطهی دیگر فرقی ندارد.
ما موجوداتی که در حال زندگی کردن و صاحب فهم هستیم،چه کار میخواهیم بکنیم و هدف از زندگیمان چیست؟ آنها سؤال کردند که آیا علم میتواند شادیها را توضیح دهد؟آیا علم میتواند ارزشها را توضیح دهد؟آیا علم میتواند خوبیها و بدیها را توضیح دهد؟ یعنی زمینههایی برای مطرح شدن این سؤال پدید آمده است که محدودیتهای علم چیست."