چکیده:
این مقاله به بحث تطبیقی زمان از دیدگاه سنت آوگوستین و صدرالمتألهین پرداخته است.آوگوستین زمان را یک واقعیت خارجی و عینی لحاظ نکرده،بلکه آن را یک امر ذهنی میداند که البته بیارتباط با امور عینی نیست و در ارتباط با تغییر و حرکت،و حوادثی که در گذشته و آینده رخ میدهد،تفسیر میشود.صدرالمتألهین براساس مبانی حکمت متعالیه و خصوصا دیدگاه خاص خود در حرکت جوهری و اصالت وجود و تقدم وجود بر ماهیت،زمان را بعد چهارم ماده دانسته،و آن را علامت و نحوه وجود سیال و نوشونده تلقی کرده است.به عبارت دیگر،وی زمان را عرض تحلیلی لحاظ کرده که عقل میتواند آن را از نحوه وجود اجسام و موجودات ماذی انتزاع کند.
خلاصه ماشینی:
"باتوجه به اینکه اندیشه آوگوستین در درجه اول،بر محور مسئله"رابطه نفس انسان با خدا"شکل گرفته،نمیتوان انتظار داشت که وی مستقیما،مسائل مربوط به جهان مادی را مورد بحث و بررسی قرار دهد؛ولی بههرحال این موضوع با توجه به مسئله"خلقت و قدم عالم"برای فلاسفهای چون او که تعهد کلامی و دینی داشتهاند،مطرح بوده است.
هر کسی که اندکی در ماهیت زمان بیندیشد،درمییابد که[زمان]جز در عقل اعتباری ندارد،و عروضش نسبت به آنچه که عارض آن شده،عروضی به حسب وجود نیست؛مانند عوارض خارجی اشیا از قبیل سیاهی،حرارت و مانند اینها[که عروضشان به حسب وجود است]؛بلکه زمان بالذات از عوارض تحلیلی معروض خود است و مانند چنین عارضی،جز به نفس وجود معروضش وجودی در اعیان ندارد؛زیرا عارضیت و معروضیتی جز به حسب اعتبار ذهنی بینشان نیست،آن چنانکه وجودی جز اینگونه درخارج ندارند.
صدرالمتألهین که اصل"تقدم وجود بر ماهیت"را پایه نظام مابعدالطبیعی خود قرار میدهد و براساس آن از بحثهای مفهومی رایج در فلسفههای گذشته به بحثهای وجودی منتقل میشود،همیشه بر لزوم تمایز بین دو معنا از وجود،یعنی"موجود"که معقول ثانی فلسفی است و حقیقت عینی و خارجی"وجود"که قابل درک با علم حضوری است،تأکید دارد.
پس به نظر صدرالمتألهین زمان،عرض تحلیلی است به جهت عروضش که در خارج وجود دارد و این با عقیده آوگوستین که گفت خاطره از تعامل نفس با حوادث گذشته،و انتظار از تعامل ذهن با حوادثی که در آینده اتفاق خواهد افتاد به وجود میآید؛ظاهرا منطبق است؛زیرا زمان در بستر حوادث و وجود سیال و نوشوندهای که معروض زماناند،تلقی میگردد."