چکیده:
متفکران و حکماء یونانی،اسلامی و هندی بروجود عوالم گوناگون اذعان دارند اما حکمایی مانند ابن سینا،محقق داماد،ملا عبد الرزاق لاهیجی و میرفندرسکی وجود عالم مثال یا مثل معلقه را منکر شدهاند.در عصر اسلامی حکمایی مانند شیخ اشراق،ملا صدرا و سبزواری بر اثبات آن و لزوم وجود آن به غایت پافشاری نمودهاند.این حکیمان معتقدند که بین عالم عقلی که عالم مجردات محض و عالم حسی که عالم مادیات محضه است، عالمی است که موجودات آن عالم،مقدار و شکل دارند اما ماده ندارند بنابراین مجردات محضه،مجردند از ماده و مقدار هر دو،و مادیات محضه متلبسند به ماده و مقدار هر دو،و موجودات عالم مثال از ماده مجردند اما به مقدار متلبسند.این عالم را عالم مثال و خیال منفصل و عالم برزخ میگویند. نظام عقلی،احسن نظامهای ممکن و اتقن آنها است.آنگاه نظام مثالی که ظل نظام عقلی است قرار دارد. تثبیت نظام مثالی از مناظر گوناگون هستی شناسی،معرفت شناسی و دین شناسی اهمیت خاصی دارد.بروجود عالم مثال ادله فراوانی از جمله قاعدهء امکان اشرف ارائه شده است.
خلاصه ماشینی:
"استاد آشتیانی میگوید: (اعتقاد به تباین وجود و انکار تشکیک خاص و انکار حرکت جوهری و اعتقاد به اصالت ماهیت و تباین حقایق وجودی اصل و ریشه انکا کثیری از مطالب عالیه بلکه ام الفساد حکمت و معرفت است)(رضا نژاد،لطایف حکمت و عرفان در روابط خدا و انسا،ص 441) 2-مشائین گویند که امکان ندارد که هر موجودی را دو چیز باشد: الف)ماده و فاسد شونده(محسوس) ب)مجرد و باقی(معقول) و بههمین دلیل گمان کردهاند که عالم در نزد معتقدین،دارای دو بعد فوق است و در نتیجه منکر شدهاند.
و البته گرچه معتقدین به عالم مثال مانند افلاطون،صاحب اثولوجیا و شیخ اشراق گفتند که مستندشان بر وجود عالم مثال مکاشفه و شهود است اما برداشت حکیم بزرگوار فاضل تونی صحیح نیست که آنها بر اثبات این عالم دلیلی ارائه نکردهاند بلکه بیان ایشان از باب تأییدات الهی و محکم بودن نظرشان است.
) استدلال دوم:از طریق قاعده امکان اشرف است و آن اینکه جهان عالم طبیعت که موجوداتی اخس هستند وجود دارد و علت آن بایستی موجودی و عالمی اشرف باشد و آن موجود اشرف نمیتواند نورالانوار باشد زیرا با عالم اجسام سنخیت ندارد همچنین عالم عقول نیز نمیتواند علت برای طبیعت باشد زیرا سنخیت نیست بنابراین لازم میآید که عالمی باشد که نه مجرد تام است و نه امر جسمانی محض و آن عالم مثال است(همان ص 351."