چکیده:
در تاریخ فقه شیعه، همواره این انگاره وجود داشته است که کودکان در هر حال دارای تکلیف نیسـتند و کیفـر اخـروی ندارند. این اندیشة غالب، مشتمل بر رهاورد آزادانگاری برای کودکان مراهق اسـت کـه پیامـدهای تربیتـی و اجتمـاعی ناگواری دارد. رویکرد یادشده در سدة اخیر توسط محقق نایینی به چالش کشیده شده است. ایشان بر این باور بودند که کودکان ممیز، در احکام عقل مستقل دارای کیفر اخروی هستند. این نظریه بهدلیل معارضـه بـا حـدیث «رفـعالقلـم» بـا اشکال همة متاخران مواجه شده است، جز برخی از معاصران که تنها حکم به کیفر داشتن چنین کودکی کردهاند؛ بـدون اینکه مشکل معارضه با حدیث یادشده را حل کنند. تحقیق حاضر با روش اسنادی ـ کتابخانـهای و بـا تحلیـل بینـامتنی برای کشف اندیشههای پیشین و پسین از نظریة محقق نایینی، این نظریه را با یک تصـحیح یعنـی اختصـاص بـه کیفـر داشتن کودک در تخلف از مستقلات عقلیهای که با امتنان بر غیر او منافی باشد، بازسـازی و بـازآفرینی کـرده و اشـکال افراد یادشده را «اثبات تضییق ذاتی حدیث مذکور به غیر مستقلات عقلیه» پاسخ داده است.
In history of Shia jurisprudence، it is supposed that children have no duty and obligation، so there is no punishment in hereafter for them. This dominant idea is considered a kind of freedom for immature children and has unpleasant educational and social consequences. In recent century above- mentioned approach is challenged by one researcher called Naeini; but his theory about children punishment in independent sentences of intellect is not accepted by late-comers due to its conflict with hadith of Raf' al-Qalam while some contemporary scholars decree a punishment for such children without solving the problem of its conflict with the mentioned hadith.
This study is done by documentary- library method and intertextual analysis to discover the ideas before and after Naeini about this theory. This theory is rebuilt and recreated by allocating punishment for children that violate intellectual sentences (or orders)، because God forgives sin and violation related to him and God's forgiveness and kindness does not cover violation in other human rights، accordingly problem of mentioned people is answered by proving inherent restriction of mentioned hadith toward independent intellectual sentences.
خلاصه ماشینی:
در این میان اختلافی بین شیخ انصاری و محقق نایینی وجود دارد و محقق نایینی معتقد است اینکه شیخ علم را در مقدمات مفوته قـرار داده و آن را از بـاب قدرت که یک مقدمة عقلیه است تلقی کرده است، درست نیست و حق این است کـه ایـن مسئله به باب قدرت ربطی ندارد؛ چون جهل سبب سلب قـدرت نیسـت تـا بگـوییم طبـق قاعدة «الامتناع بالاختیار لاینافی الاختیار» مکلف در صورت جهل مواخذه میشود؛ زیـرا او باید کسب علم میکرد و با اختیار خود جهل را برگزیـده اسـت؛ بلکـه مـلاک در وجـوب عقلی تحصیل علم، همان ملاک وجوب فحص در شبهات حکمیه است یعنی حکم عقل به لزوم بررسی و تحقیق در یافتن مرادات مولی که بر عبد لازم است (نایینی، ١٣٧٦(الـف)، ج .
اما دربارة کـودک ایـن اسـتدلال طـرحشـدنی نیست؛ زیرا روایت داریم که قلم از او رفع شده و این روایت، تعبد شرعی بر عـدم شـمول ایشان در آن حکم عقل است و لذا ترک تعلم او قبل از بلوغ، مشـمول عـدم تنـافی امتنـاع اختیاری با اختیار نیست، پس هیچ حکمی ندارد و نه واجب فعلـی از او فـوت شـده و نـه ملاک الزامی تا مستحق کیفر باشد (خویی، ١٤٢٢(هـ)، ج ٢: ٢٠٥).