نویسنده: پیشوایی، مهدی؛
اسفند 1359، سال 20 - شماره 12 (5 صفحه - از 29 تا 33)

"(2)-انصار الحسین-محمد مهدی شمس الدین ص 191 (3)-الفخری ص 148 سفاح(نخستین خلیفه عباسی)بود و عباسیان برای جلب توجه مردم،او را«وزیر آل محمد»لقب داده بودند،ابوسلمه پس از کوششهای فراوان در جهت پیروزی و پیشرفت کار عباسیان،ناگهان تغییر موضع داد و تصمیم گرفت خلافت را به خاندان علی(ع)منقل سازد4ازاینرو نامهای با یک مضمون بنام امام صادق و«عبد الله محض»(پدر محمد نفس زکیه)و«عمر اشرف»(فرزند پیشوای چهارم)نوشت و طی آن هرکدام از آنان را دعوت کرد که نزد او برود تا به نفع او فعالیت کند و برای بیعت گرفتن بیعت از مردم خراسان جهت خلافت او کوشش نماید5آنگاه نامهها را به یکی از افراد نزدیک خود سپرد و و به او دستور داد بسوی حجاز حرکت کند و ابتداء نامه امام صادق(ع)را تحویل بدهد و اگر او این پیشنهاد را پذیرفت دو نامه دیگر را پاره کند،وگرنه،نامهء عبد الله را بدهد و در صورت پذیرش او، نامهء سوم را پاره کند،و اگر او هم نپذیرفت نامهء«عمر اشرف»را به وی تحویل بدهد، پیک ابوسلمه وارد مدینه شد و ابتداء به- حضور پیشوای ششم رفت و نامه را تسلیم کرد،امام فرمود: مرا با ابوسلمه چه کار؟ابوسلمه پیرو شخص دیگری است،آنگاه نامه را روی چراغ گرفت و آنرا سوزاند!6 و به فرستاه ابوسلمه گفت:آنچه دیدی عینا به او بگو!و سپس یکی از اشعار «کمیت»را زمزمه کرد که مضمون آن چنین است: «ای آتشافروزی که روشنائی آن نصیب دیگری میگردد،و ای هیزمکشی که هیزم خود را با طناب دیگران میبندی!"
- دریافت فایل ارجاع :
(پژوهیار,
,
,
)