چکیده:
تجزیه و تحلیل اطلاعات و ارائهء نظریهء نهایی از روش نظریهء زمینهای استفاده شده است. هدف عمدهء این مطالعه عبارت است از بررسی درک،تفسیر و ارزیابی پیامدهای نوسازی آنطور که توسط مردم تحت مطالعه تجربه میشوند.در این مطالعهء پیامدهای نوسازی در ابعاد اقتصادی،قشربندی اجتماعی،آموزش مدرن،بهداشت مدرن، اعتقادات،تکنولوژی،ارتباطات و حملونقل،زبان،خویشاوندی و تعاملات اجتماعی مورد بررسی قرار گرفتند.بعد از انجام دادن عملیات کدگذاری باز،محوری،و گزینشی، برای هر یک از ابعاد فوق یک مقولهء هسته و مدل زمینهای-پارادیمی ارائه شده مقولات هسته عبارت بودند از:ارتقای معیشتی،رهایی،توانمندساز/فشارآور،افزایش امید به زندگی،بقای اصول،رفاهآفرین/چالشبرانگیز،تسهیلبخشی،چالش زبانی، میل به بازگشت و تضعیف شبکهها،مقولهء هستهء نهایی در این مطالعه درک نوسازی به مثابهء ساختار بخش و ساختارشکن است.براساس این مقوله،مردم اورامان پیامدهای نوسازی را به مثابهء ساختاربخش و ساختارشکن دریافتهاند که در آن نوسازی از یک طرف ساختارهای جدیدی به جامعهء آنان بخشیده است اما همزمان بسیاری از ساختارهای سنتی آنان را نیز دچار افول کرده است.مقولهء هستهء مذکور در قالب یک مدل زمینهای-پارادایمی شامل شرایط،تعاملات(استراتژیها)و پیامدهای ارائه شده است.بررسی حاضر به بازسازی معنایی پیامدهای نوسازی از رویکرد تفسیرگرایی اجتماعی میپردازد.رویکرد تفسیرگرایی اجتماعی با تأکید بر بینش سازهگرایانهء اجتماعی بر این باور است که کنشگران اجتماعی نقش اصلی در ساخت و بازسازی زندگی اجتماعی خود ایفا کرده و به گونهای بازاندیشانه و آگاهانه در برابر محیط و تغییرات آن عمل میکنند.این رویکرد،برخلاف رویکرد پوزیتیویستی،که بر اصالت محیط،نظم و قاعدهمندی در واقعیات اجتماعی و ثبات ماهیت انسان تأکید دارد.به اصالت انسان،سیالیت و بر ساخته شدن مداوم واقعیات اجتماعی و نیز انعطافپذیری ماهیت انسان معتقد است.در این مقاله با به کارگیری این رویکرد سعی شده است به درک و تفسیر پیامدهای نوسازی در قالب مطالعهء موردی اورامانات کردستان از منظر ساکنان آن سامان پرداخته شود. اورامان تخت منطقهای است روستایی و کوهستانی که در جنوب غربی شهرستان مریوان واقع شده است.ساکنان این منطقه عمدتا به فعالیتهای دامداری،باغداری و کشاورزی محدود میپردازند.با این وجود در طی چند سال اخیر،تغییر و تحولاتی مانند پیدایش فعالیتهای اقتصادی جدید،تکنولوژی و امکانات مدرن،آموزش و بهداشت نوین و دیگر عناصر نوین منطقه پدید آمدهاند که بر ساختار اجتماعی این جامعه تأثیر گذاشتهاند.لذا درک و تفسیر مردم از شرایط،فرایند و پیامدهای این تغییرات از اهمیت بهسزایی برخوردار است. روششناسی پژوهش حاضر،کیفی است و از روش مردمنگاری برای انجام دادن عملیات تحقیق و انجام دادن کلیهء مراحل کار میدانی استفاده شده است.جهت
خلاصه ماشینی:
بعد از انجام دادن عملیات کدگذاری باز،محوری،و گزینشی، برای هر یک از ابعاد فوق یک مقولهء هسته و مدل زمینهای-پارادیمی ارائه شده مقولات هسته عبارت بودند از:ارتقای معیشتی،رهایی،توانمندساز/فشارآور،افزایش امید به زندگی،بقای اصول،رفاهآفرین/چالشبرانگیز،تسهیلبخشی،چالش زبانی، میل به بازگشت و تضعیف شبکهها،مقولهء هستهء نهایی در این مطالعه درک نوسازی به مثابهء ساختار بخش و ساختارشکن است.
به تبعیت از بنیانهای پارادایمی تفسیرگرایی اجتماعی،که رویکرد مورد استفاده در این تحقیق است،این پژوهش درصدد است با اتخاذ رویکرد امیک1و مبتنی بر معرفت بومی به بازسازی تفسیری و شناخت درک مردم تحت مطالعه از پدیدهء نوسازی و پیامدهای آن بپردازد.
براساس این رویکرد،واقعیات اجتماعی همواره در حال شدن هستند،از آنجا که انسانها خلاقانه واقعیات متفاوتی را میسازند،بنابراین هیچ مدل عام و فراگیری از واقعیات نیز وجود نخواهد داشت بلکه این مدلها براساس موقعیتها،وضعیتها،شرایط،و تجربیات افراد درگیر متفاوت خواهند بود Giddens,1984;Brewer,1998;Tucker,1998;Elliott and) (Turner,2001 در چنین شرایطی این نکته معرفتشناختی مطرح میشود که هدف پژوهش چیست و محقق تفسیرگرا در فرایند پژوهش به دنبال چیست؟ براساس رویکرد تفسیری،واقعیت اجتماعی به مثابهء محصولی اجتماعی که در فرایند تعاملات انسانی به صورت روزمره ساخته،بازسازی،و تفسیر میشود،صرفا قابل درک و تفسیر هستند.
مردم اورامان نوسازی را به مثابهء پدیدهای میبینند که از یک طرف،آنها را قادر میسازد بر محیط اجتماعی و طبیعی خود فایق آمده و مشکلات اکولوژیکی،اجتماعی،فرهنگی،و اقتصادی خود را رفع نموده و در جهت توسعه و ارتقای سطح زندگی خود گام بردارند؛به عبارتی دیگر،به آنها اجازهء ایجاد ساختاری جدید و بسیار متفاوت از شکل سنتی آن بخشیده که باعث استقبال از این تغییرات و نوسازی در منطقه شده است.