چکیده:
سنت نظری وابستگی/نظام جهانی متکی به تفکیک میان کشورهای مرکز(مادر)و پیرامون(اقمار)در جهان است.این سنت نظری مدعی است که نظام جهانی سرمایهداری با انتقال منابع عمدهء کشورهای کمتر توسعه یافته جهان سوم به کشورهای توسعهیافتهء مرکز،مانع توسعهء مستقل و ملی آنان شده و از این طریق پیرامونی شدن آنها را در درون نظام تقسیم کار بینالمللی تقویت مینماید.به عبارت دیگر،کشورهای توسعهیافته مرکز،مازاد اقتصادی کشورهای پیرامون را تملک میکنند و آن را برای توسعهء هرچه بیشتر خویش،اختصاص میدهند.کشورهای پیرامونی نیز به دلیل دسترسی نداشتن به مازاد خود،توسعهنیافته باقی میمانند.یکی از نتایج سیاسی یک چنین ساختاری عبارت است از تفاوتهای قابل توجه مشاهده شده در سطوح کشمکش سیاسی شورشی در میان کشورهای توسعهیافتهء مرکز با کشورهای توسعهنیافتهء پیرامونی.در پژوهش حاضر،استدلالهای اصلی تئوریهای وابستگی/نظام جهانی در تبیین کشمکش سیاسی شورشی در قالب فرضیات تحقیق استخراج و به صورت مدلی تئوریک تدوین گردید.سپس،با مقابله این مدل تئوریک با دادههای مربوط به 95 کشور پیرامونی در یک دورهء بلندمدت زمانی(بیست سال)،میزان انطباق و تناظر پیشبینیهای نظری تئوریهای مزبور با شواهد بین کشوری مورد ارزیابی و داوری تجربی قرار گرفت. در مجموع،یافتههای این پژوهش بین کشوری نتوانست برای دیدگاه نظری وابستگی/نظام جهانی تأیید تجربی فراهم آورد.به بیان دیگر،هیچیک از فرضیات منطقا استخراج شده از سنت نظری وابستگی/نظام جهانی در تبیین کشمکش سیاسی شورشی نتوانستند از این آزمون تجربی سربلند بیرون بیایند.
خلاصه ماشینی:
این سنت نظری مدعی است که نظام جهانی سرمایهداری با انتقال منابع عمدهء کشورهای کمتر توسعه یافته جهان سوم به کشورهای توسعهیافتهء مرکز،مانع توسعهء مستقل و ملی آنان شده و از این طریق پیرامونی شدن آنها را در درون نظام تقسیم کار بینالمللی تقویت مینماید.
با وجود این،پس از آنکه بسیاری از مطالعات تطبیقی کمّی بین کشوری نتوانستند اثر مستقیم و بلا فصل وابستگی اقتصادی را روی کشمکش سیاسی شورشی نشان دهند1(والتون و رگین 0991؛بوسول و دیکسون 0991؛معدل 4991؛گیسینجر و گلدیش 9991)به تدریج این فرض در درون این سنت نظری قوت گرفت که اثرات وابستگی بر روی کشمکش سیاسی شورشی،به صورت غیر مستقیم و از مسیر عوامل درونکشوری معینی است که تحت شرایط وابستگی به وجود میآیند یا تشدید و تقویت میشوند.
بدینسان رویکردهای جدیدتر وابستگی که مبنای پژوهشهای تجربی قرار گرفته است،پتانسیل بالای کشمکش سیاسی خشونتبار در کشورهای پیرامونی جهان سوم را براساس مکانیسمهای داخلی که محصول فرآیند وابستگی اینگونه کشورها است،توضیح میدهند(تیمبرلک و ویلیامز 4891 و 7891؛برادشاو 5891؛ بوسول و دیکسون 0991؛معدل 4991؛کیک و همکاران 0002).
حامیان سنت نظری وابستگی/نظام جهانی مدعیاند که یافتهء اصلی در مطالعات تجربی در طول بیش از 52 سال این بوده است که وابستگی به سرمایهگذاریهای خارجی شرکتهای چندملیتی اثرات زیانبخشی برای رشد اقتصادی درازمدت کشورهای پیرامونی داشته است(کنتور و بوسول 3002).
ولی،در دورهء جدید نظام جهانی که الگوی روابط بین کشورهای مرکز و پیرامون تغییر یافته و سهم نهادهای مالی بینالمللی و سرمایهگذاریهای خارجی در قالب شرکتهای چندملیتی در کشورهای کمتر توسعهیافته،به شدت افزایش یافته،الگوی رابطهء میان وابستگی اقتصادی و کشمکش سیاسی شورشی نیز،تغییر نموده است.