چکیده:
ارزیابی آموزشی به دنبال شناخت و درک عملکرد آموزشی و هدایت فعالیتها برای ارتقای بهره وری و بهبود کیفیت است؛ با توجه به ساختار پیچیده فعالیتهای آموزشی و تنوع انتظارات ذینفعان آموزش عالی، «روش شناسی» ارزیابی آموزشی موضوع تحقیقات متعدد و زمینه ساز چالشهای فکری گسترده ای بوده است. در این مقاله با تحلیل و ارزشیابی قابلیتها و چالشهای دو رویکرد ارزیابی؛ یعنی رویکرد مرسوم و رویکرد تطبیقی- کارآمدی ادعا شده است که با توجه به پیچیدگیهای مبتلا به فعالیتهای آموزش عالی و احاطه مساله های «کمیابی منابع» و «رقابت» بر فضای فعالیت واحدهای آموزش عالی، رویکرد مرسوم ارزیابی قابل قبولی از عملکرد واحدها برای سیاستگذاری و ارتقای کیفیت فراهم نمی کند. در این خصوص، داده های آماری 10 گروه آموزشی همسان تحلیل شده است و یافته های به دست آمده نشان می دهند که با ملحوظ کردن وجود تطبیقی و کارآمدی ارزیابی آموزشی، با داده های مفروض، اولا نتایج تحلیل تغییر می کند و ثانیا عوامل آموزشی موثر قابل شناسایی و اقتصادی ترین طرق بهبود کیفیت تعیین شدنی هستند. برای جامعه آماری مورد مطالعه دسترسی بیشتر به کتب و منابع درسی، سرمایه گذاری روی آموزش حین خدمت دانشگران و کاهش اندازه کلاس (تعداد دانشجویان) از نظر هزینه- اثربخشی، موثرترین عوامل برای ارتقای کیفیت آموزش به شمار می روند؛ یعنی اختصاص یک واحد پولی برای هر یک از عوامل مذکور کیفیت آموزش را به ترتیب تا 0.215، 0.1 و 0.01 بهبود می بخشد. چنین یافته هایی، که در سیاستگذاری برای ارتقای کیفیت آموزش عالی اهمیت حیاتی دارند، در رویکرد مرسوم به دست نمی آیند، بلکه تنها با اجرای تحلیل و ارزیابی تطبیقی- کارآمدی دست یافتنی هستند.
«... ارزشیابی آموزشی آیینه ای فراهم می آورد تا تصمیم گیران و دست اندرکاران فعالیتهای آموزشی تصویری از چگونگی فعالیتها به دست آورند و با استفاده از این تصویر از نظامهای آموزشی مراقبت بیشتری به عمل آورند تا در راستای پاسخگویی به نیازهای فرد و جامعه کیفیت نظامهای آموزشی ارتقا یابد».