چکیده:
جامعهشناسی ادبیات شاخهای از جامعهشناسی است که به رغم سنت دیرینهء ادبی و آثار ادبی فراوان در تاریخ ایران،چندان که باید و شاید در میان خانوادهء علوم اجتماعی گسترش نیافته است.این عدم گسترش،هم در حوزهء نظری(تئوریک)به چشم میخورد، هم در حوزهء تحقیقات تجربی.در حوزهء نظری،حدود و ثغور رشتهء جامعهشناسی گونههای ادبی و رویکردهای نظری جامعهشناختی به آثار ادبی چندان روشن نیست،و تا پیدایی آثار نظری پخته و سنجیده،راه بسیار است.در عرصهء پژوهش تجربی نیز تحقیقات عمدتا تنها به«گونهء»(ژانر)ادبی داستان بلند(و با اندک تسامحی رمان)محدود شده و دیگر گونههای ادبی عموما مورد غفلت قرار گرفتهاند.مدعای اصلی مقالهء حاضر این است که صرف نظر از رویکرد نظری ما در جامعهشناسی ادبیات،هر گونهء ادبی ویژگیهایی دارد که باید هنگام تحلیل مورد توجه جامعهشناسان قرار گیرد.
خلاصه ماشینی:
"وجوه اشتراک آثار ادبی، جامعهشناسی ادبیات را ممکن میسازد،اما وجوه تمایز چه؟آیا میتوان گفت این وجوه تمایز-حداقل تفاوتهای موجود در حیطهء روش و تکنیکهای(فنون)تحقیق-بین مثلا جامعهشناسی رمان و جامعهشناسی نمایشنامه تفاوت ایجاد میکنند؟به نظر میرسد که پاسخ-حداقل در شرایط فعلی به صورت مشروط-مثبت باشد،زیرا در هر حال هر اثر ادبی در هر«قالبی»همانگونه که محدودیتهایی را بر نویسنده(شاعر، نمایشنامهنویس،رمان نویس)تحمیل میکند،هنگام تحلیل نیز محدودیتهایی را بر جامعهشناس ادبیات تحمیل خواهد کرد؛محدودیتهایی که بیتوجهی به آنها نه تنها کار تحلیل متن را سادهتر نمیسازد،بلکه بر پیچیدگیها و دشواری آن نیز میافزاید.
نویسندگان ادبیات کودک چند هدف عمده را در روند آفرینش این نوع ادبیات مد نظر دارند: نخست:دریافت دانشها،باورها و اندیشههایی که بی هیچ مانعی،لازم است کودک آنها را به صورت معادله زیر بداند: (به تصویر صفحه مراجعه شود) دوم:تشویق کودک به تفکر،پیریزی آگاهیهای او در راغب ساختنش به آموختن و شناختن و سپس پیروی از آن: (به تصویر صفحه مراجعه شود) سوم:عادت دادن کودک به خوب گوش دادن به داستان و تمرکز بخشیدن به اندیشهاش به سمتی معین و به گونهای عمیق: (به تصویر صفحه مراجعه شود) چهارم:ایجاد پیوند میان کودک و جهان خارج و موجودات و مخلوقاتی که محبز اطراف وی را در اولین مرحله فراگرفتهاند،به طوری که او را چون عنصری فعال در جامعه قرار دهد تا تنها تأثیرپذیر نباشد: (به تصویر صفحه مراجعه شود) بنابراین از طریق داستان(قصه)است که کودک از حالت«اولیه و ساختهنشده و نامنظم»به حالت منظم با ذهنی دراک انتقال مییابد."