چکیده:
نویسنده در این مقاله به دنبال یافتن نسبت بین مردمسالاری دینی و سکولاریسم است و معتقد است که طرح مردمسالاری دینی به دلیل اینکه مبتنی بر مفهومی حقیقی و نفسالامری یعنی فطرت الاهی انسان، که مرجع مناسبات و اعمال و افکار اوست، با سکولاریسم، که خاستگاهش یک مفهوم اعتباری به نام قرارداد اجتماعی است، سازگاری ندارد. به تعبیر دیگر، سکولاریسم مبتنی بر یک نوع تعریف از انسان است که نهایتا به مفهوم اعتباری قرارداد اجتماعی و جدایی دین از سیاست ختم میشود و مردمسالاری دینی مبتنی بر یک نوع دیگر از تعریف انسان است که به ولایت الاهی و حکومت اسلامی میرسد که در آن، بر اساس مبانی دینی، مردم در انتخابات حاکم، ذیصلاح و برنامهریزی صاحب رأی و نقشاند.
خلاصه ماشینی:
"رسالت، ش، 5589-5585 ، 5و9/3/84 چکیده: نویسنده در این مقاله به دنبال یافتن نسبت بین مردمسالاری دینی و سکولاریسم است و معتقد است که طرح مردمسالاری دینی به دلیل اینکه مبتنی بر مفهومی حقیقی و نفسالامری یعنی فطرت الاهی انسان، که مرجع مناسبات و اعمال و افکار اوست، با سکولاریسم، که خاستگاهش یک مفهوم اعتباری به نام قرارداد اجتماعی است، سازگاری ندارد.
به تعبیر دیگر، سکولاریسم مبتنی بر یک نوع تعریف از انسان است که نهایتا به مفهوم اعتباری قرارداد اجتماعی و جدایی دین از سیاست ختم میشود و مردمسالاری دینی مبتنی بر یک نوع دیگر از تعریف انسان است که به ولایت الاهی و حکومت اسلامی میرسد که در آن، بر اساس مبانی دینی، مردم در انتخابات حاکم، ذیصلاح و برنامهریزی صاحب رأی و نقشاند.
اگر قائل به تلازم بین سکولاریسم و دموکراسی هستند و یا اینکه حداقل آنها را به جهت وحدت در مبنا دو امر غیرقابل انفکاک میدانید و اگر این تلازم را از منظر هابر تفسیر میکنید بدین صورت که هابر سازمان کلیسا را به علت اینکه تأکید بر تبعیت از فرمان خود میکند نابود کننده جامعه و دولت بر میشمارد و لذا معتقد است، باید در جامعه یک حاکمیت باشد و دین هم باید تحت سیطره دولت باشد، با این اندیشه هابز، هر چند بتوان سکولار را اثبات کرد ولی هرگز از قرارداد اجتماعی، که ایشان مطرح میکنند، نوع حکومت دموکراسی استخراج نمیشود، زیرا از آنجایی که ایشان صرفا ملاک و معیار سنجش دولتها را در ایجاد صلح و امنیت ارزیابی میکنند، بدنبال یک اقتدار مطلق هستند."