چکیده:
آنچه در آثار و نوشته های شیخ اشراق و ملاصدرا دیده می شود، حکایت از آن دارد که این دو بیشترین توجه را به مسئله «تناسخ» داشته اند و آن را جدی به شمار آورده اند. با وجود تاثیر فراوان سهروردی بر صدرالدین شیرازی، الگو و استخوان بندی اندیشه این دو متفکر در مسئله تناسخ یکسان نیست. این دو هم در مبانی تصوری و معناشناسی تناسخ متفاوت اند و هم در مبادی تصدیقی آن. همین امر موجب شده تا در این موضوع رویکردی متفاوت داشته باشند. در نتیجه، یکی همدلانه تر با تناسخیه حرکت کرده و دیگری ایشان را محکوم کرده است. صدرالمتالهین مباحث نفس و در پی آن «تناسخ» را در حوزه الهیات و به صورت مستقل و یکجا مطرح می کند؛ اما نفس شناسی سهروردی، به ویژه در مقام تعریف، از نظم منطقی بی بهره است.
As is understood by the works of Sheikh-e Eshraq and Molla Sadra، they have centered on the problem of reincarnation most. In spite of Sohravardi`s deep influence on Sadra، the structure of their teaching on the subject is not the same. And the difference includes both conceptual and affirmative foundations. Of the philosophers، one has been to some extent in agreement with the believers in reincarnation while the other has opposed them. While Molla Sadra has put the discussion of soul and reincarnation separately in theology، Sohravardi`s discussion in the field lacks of any logical system and order.
خلاصه ماشینی:
"صدر المتألهین تعریف اول را نمیپذیرد؛هرچند معتقد است از نظرگاه حرکت جوهری و قرار دادن صورت به جای بدن منفصل،میتوان به بدنهای متصل جدیدی رسید که مباین نیستند و حکم ماده استکمال یابنده را دارند و این امر میتواند وجهی برای مسئله تناسخ فراهم کند؛اما این معنی غیر از آن چیزی است که قائلان به تناسخ،بدان معتقدند.
(همان:484) ملا صدرا فارابی را هم در کنار ابن سینا بر کرسی محاکمه مینشاند و سخن او را درباره اینکه نفوس غیر کامل-چه شقی باشند،و چه ساده و بسیط-برای همیشه معطل خواهند ماند،نقد میکند و ادعای او را مبنی بر اینکه برخی اجرام فلکی،موضوع تخیلات نفس آدمیاند و بدین واسطه پس از جدایی،نفوس غیر کاملی به آن اجرام تعلق میگیرند،سخنی گزاف میخواند.
صدرای شیرازی ضمن تأکید دوباره بر مغالطه بودن انتساب نظریه تناسخ بزرگان و برداشت تناسخی از آیات قرآن،این آیه را متعلق به جهانی دیگر-غیر از دنیا-میداند و در توجیه آن این طور توضیح میدهد که انسانهای شقی و متوسطان در علم و عمل،بر اساس ملکات نفسانی و خلقیاتشان محشور میشوند و در جهانی که،هم با جهان مادی متفاوت است و هم با جهان عقلانی تفاوت دارد،به ابدان اخروی متناسب با خلقیاتشان درمیآیند و پس از زوال این هیئات،این دسته از این هیئت خارج شده،به عالم نور منتقل میشوند؛ولی اهل عذاب به حسب هیئتهای زشت و پلیدشان،در آتش جهنم گرفتار میمانند.
سخن نهایی ملا صدرا وی مسئله تناسخ را محل لغزش و سقوط اقدام و افکار میخواند و علت آن را رمزآلود بودن سخن پیشینیان در این باب میداند و تنها با تأکید بر عالم قیامت،انتقال نفوس به صورت حقیقیشان را معنای حقیقی تناسخ و مورد اتفاق همه مذاهب میشمرد."