چکیده:
آلبرت اولین تفکری است که در قرون وسطا،آرای ارسطوییان را به غربیان عرضه کرد. وی پس از آنکه با فلسفهء ارسطو از ریق شارحان مسلمان آشنا شد،درصدد برآمد با نوشتن شرح و تفسیر بر آنها،یک مجموعهء معرفتی کامل،مشتمل بر همه علوم را با لاتینیان عرضه کند.تلفیق فلسفه با عقاید دینی،گرچه در آن زمان رسما از سوی کلیسا تحریم شده بود،ولی توسط وی و شاگردش آکویناس در الاهیات کاتولیک به رسمیت شناخته شد.نقش و جایگاه آلبرت را بیشتر باید در پرورش شاگردی همچون آکویناس که بزرگترین فیلوسف و متکلم در تمام اعصار مسیحیت است،جستوجو کرد؛از اینرو، این مقاله با رویکرد بررسی اسنادی،روش فکری آلبرت و تأثیرپذیری وی را از فلاسفهء اسلامی-بهویژه ابن سینا و ابن رشد-به تصویر کشیده است.
Albert is the first thinker who presented the doctrines of Aristotelians to the West in the Middle Ages. Getting familiar with Aristotelian philosophy via Muslim commentators and writing commentaries on Aristotle̛ s books، he sought to present a complete educational body comprising every branch of science and knowledge to the Romans. Combination of philosophy and religious teachings was officially forbidden at that time by the church. However، it found recognition in Catholic theology by Albert and his student، Aquinas. The role and position of Aquinas should be taken into consideration in training a student like Aquinas who is considered the greatest philosopher and theologian in the Christian era. The present article seeks to elaborate the intellectual methodology of Albert and the extent of his being influenced by Muslim philosophers particularly IbnSina and IbnRushd.
خلاصه ماشینی:
"23 ژیلسون عقیده دارد که این آثار در ثلث آخر قرن دوازدهم و نیمهء اول قرن سیزدهم نگاشته شده و اسناد و مدارک بسیار باارزشی برای مطالعهء عکسالعمل مسیحیان در مقابل فلسفهای اسلامی و یهودی پیش از ترجمهء آثار ابن رشد است.
شاید بتوان ادعا کرد که آلبرت اولین رویارویی منفی را را ابن رشد به صورت جدی در مسئلهء وحدت عقل دنبال کرد؛درحالیکه وی در همین موضوع ابتدائا به شدت تحت تأثیر ابن رشد بوده است تا آنجا که پییر جین،75که یک فرانسیسکنی است،وی را سبب انتشار افکار ابن رشد در جامعهء اروپا میداند،85ابن رشد در مورد مسئلهء عقل انسانی،قائل به عقل واحد برای همهء انسانها بود؛95یعنی بین همهء آحاد انسانهای روی زمین،یک عقل واحد و مشترک وجود دارند که جوهری مفارق است و آحاد انسانها عقل شخصی و منحصربهفرد ندارند.
66همهء تلاش آلبرت در این کتاب آن است که صبغهء ابن رشدی افکار ارسطو را بزداید و تا حد امکان،ارسطو را از شارحانش متمایز سازد تا بدین وسیله، تعارضات تفکر ارسطویی با اندیشهء دینی به کمترین حد ممکن برسد.
28 دقیقا میتوان رویکرد آلبرت را در این موضوع همان نظر ابن رشد دانست که جدا کردن مرز میان فلسفه و دین مسیحی،تلاش میکند از تعارض آنها جلوگیری نماید.
29 در پایان،ذکر این نکته ضروری است که برخی بر این عقیدهاند که پارهای از افکار ابن سینا که وارد جریان فکری غرب شده،با آرای غزالی آمیخته و در واقع تعدیل شده است؛39 ازاینرو،میتوان رد پایی از آرای غزالی را در آثار آلبرت شناسایی که تحقیق در این مورد مجال دیگری میطلبد."