چکیده:
شریعت به معنای اعمال و آداب عملی، جایگاه مهمی در ادیان دارد. از کتاب مقدس، دو نوع الهیات و به تبع آن، دو نوع دیدگاه در مورد شریعت حضرت عیسی علیهالسلام میتوان استنباط کرد: بنابر دیدگاه اول، تأکید و توجه حضرت عیسی علیهالسلام بر اصلاح شریعت موسوی است، نه نفی شریعت گذشته. شریعت عیسوی ـ اگر بتوان به آن شریعت جدید گفت ـ بر پایه شریعت موسوی قرار گرفته است، نه بر مبانی کاملا مخالف و مغایر با آن. این دیدگاه با آموزههای اسلامی همخوانی بیشتری دارد. برخلاف این نگاه، بنابر دیدگاه دوم تحولی اساسی در الهیات و شریعت موسوی رخ میدهد؛ زیرا با آمدن عیسی و فدیه شدن او به خاطر گناه ذاتی انسان، شریعت جدیدی جایگزین شریعت پیشین میگردد که شریعت ایمان خوانده میشود و تفاوتهای بنیادین با شریعت موسوی دارد. این مقاله با رویکرد تحلیلی و نظری و با هدف بررسی شریعت در مسیحیت نگاشته شده است و چنین به نظر میرسد که هرچند از سخنان پولس درباره شریعت ایمان، میتوان نفی مطلق شریعت «اعمال» را برداشت کرد؛ اما به مرور، شریعتی با اعمال حداقلی جایگزین شریعت موسوی شد. به نظر میرسد شریعت جدید با اشکالات جدی مواجه است.
خلاصه ماشینی:
"بنابراین، تاکنون با سخنانی که شریعت موسوی را به طور کامل نفی کند و شریعتی جدید که بر مبانی غیر از شریعت موسوی مبتنی باشد، روبهرو نشدیم؛ اما تعبیر دیگری در سخنان منسوب به مسیح علیهالسلام یافت میشود که میتوان از آن اینگونه فهمید که عمل به تورات تا زمان پیش از آمدن مسیح بوده است و بعد از آن باید به ملکوت خدا بشارت داده شود.
480 این اختلافات در آغاز در مورد برخی از احکام شریعت مانند لزوم ختنه بود که حواریون ـ مطابق تعالیم شریعت موسوی ـ بر رعایت آن تأکید داشتند؛ اما پولس آن را الزامی نمیدانست؛ ولی به مرور، این اختلافات منجر به پدید آمدن دیدگاه جدیدی در اندیشه پولس شد که الهیات و شریعتی کاملا متمایز را به وجود آورد.
در این مرحله است که پولس نقش تاریخی خود را ایفا مینماید و شریعت موسوی را منسوخ اعلام میکند و مدعی میشود که در عهد جدید، ایمان به مرگ فدیهوار عیسی مسیح علیهالسلام به عنوان پسر خدا، انسان را از اسارت گناهان رها کرده و به نجات میرساند.
ادعای این مطلب که حضرت عیسی مأمور بوده است همانند یک انسان زندگی کند و از شریعت پیروی کند و وظیفه پولس روشن ساختن بعد الهی ایشان و ارائه شریعت جدید بوده است، علاوه بر مخالفت با دیدگاه حواریون، ادعایی است که تنها بر آموزههای پولسی مبتنی است و در مقام تعارض و نقد، صرف ادعا بوده و قابل استناد نیست."