چکیده:
در دهههای اخیر، گسترش مطالعات انتقادی فلسفة اقتصاد، محققان اقتصاد اسلامی را با سؤالی جدی در مورد نقش مطالعات فلسفی در هویت بخشی به دانش اقتصاد اسلامی و ارتقای آن مواجه ساخته است. در این مقاله، با استفاده از روش تحلیل فلسفی، به بررسی چیستی، قلمرو، و چشماندازهای فلسفة اقتصاد اسلامی در مقایسه با فلسفة اقتصاد متعارف میپردازیم. فرضیة اصلی مقاله آن است که این دو زمینة مطالعاتی میتوانند در تعامل با یکدیگر، با پرداختن به جنبههای معرفتشناختی، هستیشناختی،انسانشناختی، و ارزششناختی گزارههای اقتصادی، به ارتقای دانش اقتصادی کمک کنند. مطالعات فلسفة اقتصاد اسلامی ـ که از نظر نوع نگاه فلسفی (مضاف) و متعلق بررسی درجة دوم (مضافالیه) از همتای خود متمایز است، دو دسته منافع بیرونی و درونی دارد. این رویکرد با گسترش منابع، ابزارها، و متعلق شناخت و ترویج نظام ارزشی متعالی، به بازسازی واقعیت اقتصادی در نظریههای اقتصادی یاری میرساند. از این گذشته، با این بررسیها، خودآگاهی اقتصاددانان نسبت به ماهیت و توان نظریههای اقتصاد اسلامی افزایش مییابد و حلقههای مفقوده میان مبانی، نظریهپردازی، و اجرا در آثار اقتصاد اسلامی کشف میشود؛ و بدین ترتیب زمینة هویتبخشی به دانش اقتصاد اسلامی و تصحیح مسیر حرکت آن فراهم میگردد.
Development of critical studies on the philosophy of economics in recent decades has confronted the scholars of Islamic economics with a serious question about the role of philosophical studies in giving identity to the science of Islamic economics and its promotion. Present research, using a philosophical analysis method, investigates the nature, domain, and prospects of the philosophy of Islamic economics in comparison with the philosophy of conventional economics. According to the main hypothesis of the research, these two fields of study can help promote the science of economics through interaction and dealing with epistemological, ontological, anthropological, and axiological aspects of economic propositions. The formation of studies on the philosophy of Islamic economics, which is distinct from its conventional counterpart in terms of philosophical approach and the object of second-order study, i.e. economics, has two groups of benefits: internal and external. This approach helps reconstruct economic reality in theories of economics through developing resources, means, and subject of knowledge acquisition, and promoting transcendental value system. Among the internal advantages of studies on the philosophy of Islamic economics are increasing economists’ self- consciousness about the nature and capacity of theories of Islamic economics, finding the missing links between fundamentals, theorization and application in works on Islamic economics, giving identity to the science of Islamic economics, and correcting the path.
خلاصه ماشینی:
"اگر مطالعات فلسفة اقتصاد مشتمل بر بررسیهای درجة دوم انتقادی و سازنده نسبت به دانش اقتصاد است، آیا اضافه کردن پسوند «اسلامی» به اقتصاد، ماهیت و قلمرو این مطالعات را تغییر میدهد؟ آیا تفاوت بین فلسفة اقتصاد فلسفة اقتصاد اسلامی در این است که آنها، به ترتیب، دو دانش متمایز اقتصاد و اقتصاد اسلامی را مورد تجزیه و تحلیل فلسفی قرار میدهند؟ آیا این دو نوع بررسی درجة دوم، از نظر چگونگی بررسی و تحلیل علم موضوع بررسی خود نیز متفاوتاند؟ الف) رویکردهای سهگانه در تعریف فلسفة اقتصاد اسلامی به طور کلی در تمایز فلسفة اقتصاد اسلامی از فلسفة اقتصاد میتوان سه رویکرد متفاوت ارائه داد که آنها را به اختصار رویکرد تفاوت مضافالیه، تفاوت مضاف، و تفاوت مضاف و مضافالیه مینامیم: 1) تفاوت مضاف الیه: شاید در دسترسترین تبیین از تفاوت مطالعات فلسفة اقتصاد با فلسفة اقتصاد اسلامی، تمایز میان مضافالیه در فلسفة مضاف باشد.
رویکرد پسینی به فلسفة اقتصاد اسلامی، تحلیل درجة دوم دانش اقتصاد اسلامی به عنوان دانش تحققیافته را هدفگذاری میکند (تصحیح جهت حرکتی) این نوع بررسی، که مشابه مطالعات فلسفة اقتصاد متعارف است، میتواند در زمینههایی همچون بانکداری و مالیة اسلامی مورد استفاده قرار گیرد.
Little, Daniel, Philosophy of Economics, Rutledge Encyclopedia of the Philosophy of Social Science, Jessica Pfeifer & Santora Sarker (eds."