چکیده:
بیش از سه دهه است که بحث از معناداری «علم اقتصاد اسلامی»، و ماهیت آن، به یکی از دغدغههای اندیشمندان مسلمان تبدیل شده است؛ این بحث تحت تأثیر دیدگاههای متفاوت در مورد نحوة تعامل میان اسلام و مدرنیته قرار دارد. کاربرد هر دیدگاه در اقتصاد منجر به نوع خاصی از تعامل بین اندیشة اسلامی و اقتصاد مدرن و در نتیجه نوع خاصی از اقتصاد اسلامی و روششناسی آن خواهد شد. فرضیة اساسی مقالة حاضر آن است که قرار گرفتن اقتصاد اسلامی در مرحلة پیشعلم و اتفاقنظر نداشتن بر سر مبانی تصوری و تصدیقی و روششناسی آن، تکوین فلسفه اقتصاد اسلامی را در چارچوب نظریة تمدنگرایی اسلامی ضروری میسازد. یافتههای این تحقیق، که به روش تحلیلی انجام شده، نشاندهنده برتری روش توسعة فلسفة علم اسلامی و بهکارگیری آن در حوزة اقتصاد نسبت به اسلامیسازی فلسفة اقتصاد و روشهای مستقیم و غیرمستقیم تولید دانش اقتصاد اسلامی است. از اینرو، رسالت فلسفة اقتصاد اسلامی، تأمین مبانی اقتصاد اسلامی و تکوین روششناسی با بهرهگیری از فلسفة اسلامی در حوزههای مختلف آن است. مباحثی چون نحوة تعامل مکتب، نظام و دانش اقتصاد اسلامی، روش نظریهپردازی و ارزیابی نظریهها در اقتصاد اسلامی، ارزیابی نهادهای مدرن اقتصاد، بحث علیت، اصالت جامعه یا فرد و فلسفة تاریخ، از مباحث عمدة فلسفة اقتصاد اسلامیاند.
Discussion about the significance of “Islamic economics” and its nature has turned into one of the basic concerns of Muslim thinkers for more than three decades. This discussion is under the influence of different viewpoints about the way of interaction between Islam and modernity. Application of each viewpoint to economics leads to a certain kind of interaction between Islamic thought and economics. The main hypothesis of this paper is that Islamic economics being in its pre-science phase and lack of consensus on its conceptual and affirmative fundamentals and methodology necessitates the formation of Islamic economics within the theory of Islamic civilizationalism. The research method is analytical. The results show that developing the philosophy of Islamic science and applying it to economics is superior to islamization of the philosophy of Islamic science and direct and indirect methods of creating the science of Islamic economics. Hence, the mission of the philosophy of Islamic economics is to provide the fundamentals of Islamic economics and forming its methodology, using Islamic philosophy in its different domains. Issues such as the way of interaction between school, system and the science of Islamic economics, theorization method and evaluating the theories, evaluating modern economic institutions, causality, socialism or individualism, and philosophy of history are the main issues of the philosophy of Islamic economics.
خلاصه ماشینی:
"ـ با توجه به اهمیت بحث ولایت در اندیشة شیعی، به گونهای که پذیرش ولایت معصوم جزء ارکان ایمان شمرده میشود، اقتصاد اسلامی که در یک جامعة ولایی پدید میآید، چه تفاوتهایی با اقتصاد اسلامی مثلا در یک جامعه اهل تسنن خواهد داشت؟ و در صورت داشتن تفاوت، آیا تفاوت آنها بنیانی خواهد بود یا جزئی و در چه ابعادی خواهد بود؟ ـ با توجه به اهمیت دست نامرئی آدام اسمیت و مکانیزم بازار در اندیشة اقتصادی مدرن به ویژه جریان غالب، که نتیجة پذیرش آموزة دییسم در خداشناسی است، نپذیرفتن اندیشة دییسم و اذعان به پروردگاری خداوند متعال در اندیشة اسلامی، چه دستاوردهایی در حوزة اقتصاد اسلامی خواهد داشت؟ ـ در مقایسة عدالت و رفاه، کدامیک اهمیت بیشتری دارند؟ عدالت اقتصادی به چه معناست، چه ابعاد و شاخصهایی دارد، و چگونه باید اندازهگیری شود؟ ـ با توجه به اهمیت بحث علیت در فلسفة اسلامی، زمینههای مناسب برای طرح علیت در اقتصاد کدامها هستند؟ آیا علل ایجادکنندة پدیدههای اقتصادی میتوانند در طول هم قرار داشته باشند؟ به بیان دیگر، ارتباط بین علل مادی و معنوی چگونه است؟ ه ) مسائل مربوط به حوزة مکاتب، روشها و نظریهپردازی: ـ انتقادهایی که نسبت به وجود اقتصاد اسلامی مطرح شده است و پاسخ بدانها (مثلا دیدگاه شهید صدر مبنی بر علم نبودن اقتصاد اسلامی)؛ - نقد جریانهای مختلف در فلسفة علم اقتصاد: اصولا یکی از رویکردها برای نشان دادن اهمیت یک برنامة تحقیقاتی و از عوامل توسعه و پیشرفت آن، نشان دادن نقاط ضعف جریانها و برنامههای پژوهشی رقیب از طریق نقادی است؛ به ویژه اگر آن جریان، جریان اصلی باشد."