چکیده:
با تأسیس سلسله صفوی در سال 907 قمری،عثمانیها آن را به عنوان رقیبی تلقی کردند که موجودیت آنان را تهدید میکرد و بیش از دو سده حاکمیت صفویه،بین آنها کشمکش دامنهداری ایجاد کرد که پیآمدهای ناگواری را برای دنیای اسلام به بار آورد. امپراتور عثمانی،دشمن مشترک و خطرناک ایران و اروپا محسوب میشد و همدردی بین آنان،عاملی برای پیدایش این اندیشه گردید که همگرایی میان ایران و اروپا و جنگهای شدید و فرساینده همزمان و مشترک با عثمانی،سبب شکست آن خواهد گردید.از طرف دیگر،ازبکان همسایه شمال شرق ایران همیشه منتظر بهرهبرداری از هر گونه فرصت بودند.آنان همین که صفویان را گرفتار جنگ یا در موقعیت ضعف میدیدند،به آنها میتاختند.بابریان نیز در انتظار فرصت بودند. در این مقاله،به طور اختصار مداخلات دولتهای بیگانه و شورشهایی که زمینهساز تنش بین صفویه و عثمانی گردید،بررسی خواهد شد.نتیجه این مقاله،از اهداف بیگانگان پرده برداشته،از فرقههای مختلف اسلامی و دولتهای آنان میخواهد که در جهت وحدت و انسجام اسلامی گام بردارند و اقدامات و برنامههای سنجیدهای را در نظر گیرند.
خلاصه ماشینی:
"3. پاپ(پل پنجم)آمادگی خود را برای جنگ با امپراتوری عثمانی اعلام داشت و گفت که وی حاضر است تمام نیروهای خود را در این راه به کار گرفته و برای انجام این هدف قول داد که سپاه مجهزی را آماده کرده در اختیار شاه ایران قرار دهد.
ظاهرا نخستین نشانههای آغاز روابط صفویه و ازبکان از همینجا آغاز میگردد که شیبک خان،نامهای برای شاه اسماعیل فرستاد که در آن این شعر را نوشته بود: ما را طمع به ملک عراق خراب نیست تا مکه و مدینه نگیرم حساب نیست شاه اسماعیل هم در پاسخ نوشت: هرکس ز جان غلام بو تراب نیست صد مکه و مدینه بگیرد حساب نیست 2 خان اوزبک د رسال 419 قمری،شاه اسماعیل را به سبب اختیار مذهب تشیع سرزنش کرد و مذهب او را بر خاسته از هوای نفسانی و وسواس شیطانی دانست و خطاب به او نوشت: ...
3از آنجا که سلطان عثمانی از پیروزی رقیب قدرتمندش شاه اسماعیل سخت بیمناک شده بود،در پی تدارک جنگ چالدران برآمد، ولی قبل از آن به عبید الله خان نامهای نگاشت و او را به گرفتن انتقام خون شیبک خان تشویق کرد و خطاب به او نوشت: مدتی است که اهالی بلاد شرق،از دست صوفی بچه لئیم ناپاک اثیم آفاک ذمیم سفاک،به جان آمدهاند...
در ابتدای پادشاهی شاه عباس اول،دو تن از شاهزادگان صفوی بر قندهار و ولایات کنار هیرمند حکم میراندند؛چون این شاهزادگان توان مقابله با ازبکان را در خودشان ندیدند و شاه عباس نیز سرگرم جنگ با مخالفان خود در شمال غربی ایران بود و امید کمکی نداشتند،ناچار به گورکانیان هند پناه بردند و قندهار را به حاکم وقت گورکانی محمد اکبر تحویل دادند."