چکیده:
تفکر عقلی و فلسفی در اثبات وجود خدا و فهم اساسیترین معارف دین نقشی بیبدیل و تعیینکننده دارد. موضوعات اساسی دین، مثل اثبات وجود خدای متعال و ضرورت نبوت و مشتمل بودن دین بر معارفی که برای رسیدن انسان به سعادت و کمال ضرورت دارد، از جمله مسائلی هستند که عقل مستقلا به آنها پی میبرد و تمام آنها، تنها از راه عقل اثبات میشوند. بنابراین، شناخت عقلی و فلسفی یگانه پشتوانه اساسیترین معارف دین است، به گونهای که بدون استدلالهای عقلی و فلسفی بخش اصلی دین از دفاع عقلی بیبهره میماند. بر همین اساس قرآن مردم را به تفکر و تعقل فرامیخواند. این فراخوانی، ابتنای معارف دین را بر استدلالهای عقلی و فلسفی تأیید میکند. بر این اساس ادعای مذهب تفکیک مبنی بر اینکه شناخت معارف دین مبتنی بر فطرت است و از تفکر و استدلالهای عقلی و فلسفی بینیاز هستیم، سست و ناصواب است.
خلاصه ماشینی:
"حال سخن در این است که حیطه توان عقل در شناخت حقایق عالم هستی تا کجاست؟ محدود بودن قدرت عقل و شناخت در قرآن و معارف دینی با همه تأکیدی که بر تفکر شده است و تفقه در دین به معنای جامع آن از مطلوبترین امتیازات مؤمن موحد به شمار میرود، به دلیل محدود بودن قدرت عقل، چنین نیست که انسان بتواند بدون کمک وحی بر اسرار همه آفرینش آگاهی یابد یا بتواند به همه آنچه در تکامل روحی و معنوی او نقش دارد شناخت پیدا کند.
به نظر میرسد انسان هر قدر با این نگاه عمیقتر به خود و عالم بنگرد بیشتر به فقر و نیاز خود پی میبرد و عظمت خدای متعال را عمیقتر درک میکند؛ پس تفکر عقلی فلسفی، هم در حوزه اثبات بخش اساسی دین از جمله اصول دین نقش حیاتی و اساسی دارد، هم در تبیین و تعمیق معارف آن میتواند روشنگری داشته باشد و انسان را در رسیدن به سعادت و کمال انسانی کمک کند.
نتیجهگیری فلسفه علمی است عقلی در مقابل علوم تجربی که مسائل آن با استدلالهای عقلی اثبات میشود و تفکر و شناخت از آن جهت ارزشمند و مورد تأکید قرآن کریم است که به شناخت خدای متعال و هدف خلقت و شناخت راه سعادت و تکامل انسان منتهی میشود و از طرفی چون قدرت عقل در شناخت محدود است و از طرف دیگر علوم و معارف مورد نیاز انسان وسیعتر از شناختهای محدود عقلی است، عقل ابتدا وجود خدای متعال و ضرورت نبوت و حجیت وحی را با استدلالهای عقلی فلسفی اثبات میکند، آنگاه به اثبات سایر معارف دین میپردازد؛ در نتیجه معارف دینی به دو بخش تقسیم میشود: 1."