چکیده:
دیوید هیوم از برجستهترین فیلسوفان تجربهگرای غرب است که با تقسیم ادراکات به انطباعات و تصورات، تجربه حسی را منبع اصلی کسب معرفت قابل اطمینان دانست. دیدگاه هیوم در این خصوص گرانیکاه نظریه او در معرفت است و در سایر تعالیم فلسفی او تأثیر اساسی دارد؛ نظیر رأی او در باب علیت، که موجب شهرت وی در فلسفه است. همچنین آرای او درباره جوهر جسمانی و نفس و مفاهیم کلی و در نهایت علم مابعدالطبیعه. بر همین نظریه مبتنی است. آرا و اندیشههای هیوم تأثیر شگرفی بر فلسفه و معرفتشناسی در غرب داشته است. این نوشتار با رویکرد نظری، به نقد و بررسی دیدگاه او درباره ادراکات میپردازد.
خلاصه ماشینی:
"هیوم نتیجه میگیرد که در متن هیچ رابطه ضروری وجودی بین الف و ب (علت و معلول) برقرار نیست که به موجب آن تحقق یکی بدون دیگری محال باشد؛ بلکه صرفا به این معناست که ذهن ما چنان ساخته شده است که چون همواره دیدهایم که ب متقارن الف واقع شده، وقتی با چیزی از نوع الف مواجه میشویم، انتظار داریم که چیزی از نوع ب به دنبال آن ظاهر شود.
اما در خصوص راهحل سوم که استناد به علم حضوری است، نخست به تبیین این راهحل میپردازد و ادعای طرفداران علم حضوری را چنین بیان میکند: ما از توان یا قدرت و نیروی درونی ـ مثلا قدرت اراده ـ خویش آگاهی بیواسطه داریم و میبینیم که میتوانیم اندامهای خویش را حرکت دهیم یا باور تازهای در خیال ایجاد کنیم و همین درک حضوری، برای اثبات علیت و نیرو و برای نقض اصالت حس کافی است؛ زیرا معلوم میشود برای معرفت، منشأ دیگری غیر از انطباعات و اندیشهها وجود دارد.
5. دیدگاه هیوم درباره مفهوم علیت این است که هیچ رابطه ضروری وجودی بین علت و معلول برقرار نیست که به موجب آن تحقق یکی بدون دیگری محال باشد، بلکه صرفا به این معناست که ذهن ما چنان ساخته شده است که چون همواره دیدهایم که ب متقارن الف واقع شده، وقتی با چیزی از نوع الف مواجه میشویم، انتظار داریم که چیزی از نوع ب به دنبال آن ظاهر شود."