خلاصه ماشینی:
"شاید عجیب به نظر برسد در دورانی که گرایش عقلانی و مفاهیم کلاسیک، غالب بوده و میان سنت و مدرنیته چالش وجود داشته است، «آن شبها» به موفقیتی آنی و درخور توجه دست یافت؛ از این رو به هنگام بررسی عوامل این موفقیت و میزان تأثیری که هزار ویک شب در فرهنگ فرانسه داشته، سؤالات بسیاری به ذهن خطور میکند: ارتباط شبهای عربی با کلاسیک جدید چه بوده؟ چرا حکایات شهرزاد، شگفتی بیشتر خوانندگان فرانسوی را برانگیخت؟ مهمترین تغییرات ادبی و فکری در قرن هیجده در فرانسه چه بوده؟ علت پرداختن متفکران و نویسندگان به تمامی دستاوردهای شرقی در این دوره از تاریخ سیاسی و ادبی فرانسه، چه بوده است؟ در آغاز، اشاره میداریم که تاریخنگاران معمولا قرن هیجدهم فرانسه را دوران روشنگری میخوانند؛[4] دورانی که شاهد آوردگاههای سرنوشتساز فکری و گرایشهای عقلی و فلسفی برای زیر و رو کردن ادبیات با امواج سهمگین خود و برای رهاسازی انسان فرانسوی از اوهام قرون وسطا بود.
[8] اگر شرایطی که ادبیات فرانسه پشت سرگذاشت، ملحوظ واقع شود، شکی نیست که «هزار و یک شب» به منبعی سرشار برای تخیل فرانسوی تبدیل شد و راه برونرفت به دنیای جدید و فارغ از ملالت کلاسیک را به نویسندگان و خوانندگان عرضه داشت؛ به عبارتی حکایات شهرزاد در برابر روح زمانه ایستاد و در مقایسه با آثار متفکران آن دوره، همچون ولتر، دیدرو و مونتسکیو، به عنوان اثری برتر مطرح شد...
. [16] میتوان گفت توجه اروپاییان به گردآوری ادبیات فلکلوریک پس از ترجمه هزار و یک شب، فوق تصور است؛ زیرا آنها به میزان اهمیت این ادبیات در حیات ملتها پی برده بودند؛ بدین روی تمامی کشورهای اروپایی به گردآوری داستانهای عامیانه از دهان پیران و روستاییان پرداختند و آنها را در قالب مجموعههایی چاپ کردند."