خلاصه ماشینی:
"گفتنی است قصههای عامیانۀ ایرانی، با نگرش به سیر تاریخی و رخدادهای اجتماعی و فرهنگی مردم ایران (بعد از ظهور اسلام) اعم از تحول در خلق و خوی آنان و هم گرایشهای مذهبیشان که همۀ اینها کم یا زیاد به سبک عامیانه در متن قصهها مطرح و درهم تنیده شدهاند، تألیف یافته است؛ لذا عجیب نیست که مؤلف محترم با باریکبینی برای هر بخشی از قصهها تحلیل خاصی دارد و آنجا که دیگر چیزی برای گفتن نباشد، تازه بخش مفیدی از قصه مورد بررسی را انتخاب نموده، خواننده را به قضاوت دربارۀ محتوای آن واداشته است؛ به عبارت دیگر استاد ذکاوتی با نظر بر اینکه «در ایران هم مثل همه جای دنیا، گفتن و خواندن و شنیدن و قصه و افسانه و حکایت از دیرباز شایع و رایج بوده و در هر شرایط تاریخی رنگ ویژهای به خود میگرفته، گاه داستانهای حماسی و پهوانی میهنی رواج داشته و گاه قصههای سرگرمکنندۀ سرزمین عجایب ـ آنچنان که در سندبادنامهها یا جهانگشاییهای اسکندر و غیره آمده است ـ گاه افسانههای دیو و غول و طلسم و جادو، شنوندگان و خوانندگان را مدهوش و مبهوت میداشته، زمانی حکایت واقعگرا از زندگی شهری، ذهن صیقلی و آزمودۀ فرهیختگان را به خود جذب میکرده و گاه ماجراهای هوشربای کاخهای عباسی بهویژه قصر هارون، مردم را به خود مشغول میداشته و از گرفتاریها و حقارت زندگی یومیه ساعتی جداشان میساخته است؛ همچنان که زبانآوریها و حرافیهای معرکهگیران و نقالان و قصاصان، عام و خاص را به شگفت میآورده است» (قصههای عامیانه ایرانی، ص 330)، خود نیز در هیچ موردی از موارد موضوعی نهفته در قصههای کتاب مزبور، کوتاه نیامده، مطالب ارزنده را بیرون کشیده و در اختیار خواننده و پژوهنده قرار داده است."