چکیده:
از اوایل قرن بیستم،پژوهش درخصوص نظریههای یادگیری،ادراک،رشد شناختی،هوش، انگیزش و...آغاز شد.پژوهشگران غربی اثباتگرایی را مبنای معرفتشناختی و روششناختی پژوهشهای خود،در حوزهی روانشناسی و علوم تربیتی قرار دادند. پیشفرضهای جدید این پژوهشگران دربارهی ماهیت انسان،به ارایهی تصویری نارسا از رفتار و منش انسان انجامید. مقالهی حاضر ضمن تشریح مشکل یاد شده در چند نظریهی مطرح در حوزهی روانشناسی و علوم تربیتی پیشنهاد میکند که مبانی هستیشناختی،معرفتشناختی و انسانشناختی این قبیل پژوهشها ارزیابی و از نتایج آنها،با احتیاط،در جامعهی اسلامی استفاده شود.استدلال نویسنده این است که حاکمیت اثباتگرایی مبتنی بر سکولاریسم،در نظام تعلیم و تربیت جامعهی اسلامی از تحقق رسالت اصلی این نظام(تأمین سعادت انسانها در دو جهان) جلوگیری میکند.پیشنهاد دیگر مقاله آن است که کوشید تا روانشناسی سازگار با آموزههای دینی ابداع و رهنمودهایی برای هدایت فعالیتهای تحقیقاتی پژوهشگران در حوزهی روانشناسی و علوم تربیتی ارایه کرد.
خلاصه ماشینی:
"اگرچه مربیان در گذشته با این نظریهها آشنا بودند،درخصوص صحت آنها شواهد کافی نداشتند و تفسیر خود از این نظریهها را اساس فعالیت تربیتی قرار میدادند؛اما در اواخر قرن نوزدهم میلادی،به تدریج،تلاش برای تعیین صحت نظریههای یاد شده و اندازهگیری تواناییها و استعدادهای ذهنی آغاز و باب تحقیق در حوزهی روانشناسی و تعلیم و تربیت گشوده شد.
کنار گذاشتن پیشفرضهای متافیزیکی با وجود اینکه تلاش برای انجام چنین تحقیقاتی همچنان ادامه دارد و سیاستگذاران و برنامهریزان بر به کارگیری یافتههای این نوع پژوهشها در فرایند تعلیم و تربیت تأکید دارند،دربارهی چنین تحقیقاتی،از منظرهای مختلف انتقاد شده و منتقدان درخصوص اعتبار و قطعیت نتایج شماری از آنها تردیدهایی کردهاند.
گلدمن از جملهی پژوهشگرانی است که به پیروی از نظریهی رشد شناختی پیاژه، تحقیق درخصوص مفهوم خدا و دیگر مفاهیم انتزاعی دینی نزد کودکان را دنبال کرد و به زعم خود دریافت کودکانی که از لحاظ رشد شناختی،در مرحلهی شهودی (پیش عملیاتی)هستند،تصوری انسانگونه از خدا دارند و قدرت لازم را برای استدلال در این خصوص ندارند.
این پژوهشگر،در ادامهی بحثهای خود،با مبنا قرار دادن دیدگاه پیاژه درخصوص رشد شناختی کودکان،نتایج یافتههای خود را دربارهی پرسش مربوط به تبدیل شدن عصای حضرت موسی(ع)به مار،چنین گزارش میکند:«پاسخهای کودکان کوچکتر نشان میدهند که آنها معنای تبدیل شدن عصای موسی(ع)به مار را نمیفهمند؛در نتیجه،معنایی غیر از آنچه موردنظر است،استنباط میکنند؛به همین دلیل این حادثه را نفی نمیکنند."