چکیده:
با ظهور خواجه نصیرالدین طوسی، جریانی فلسفی شکل می گیرد که به میرداماد ختم می شود؛ این جریان به رغم بهره گیری از تحلیل های فلسفی مشایی، فراوان، تحت تاثیر فلسفه اشراق قرار داشته است. خواجه نصیر در زمینه مفاهیم فلسفی، به دیدگاه شیخ اشراق قائل است و این گونه مفاهیم را ذهنی محض می داند. اما برخی که سرآغاز آنان قوشچی است، این مفاهیم را ناظر به خارج پنداشته و حمل آنها را به ملاک جهات خارجی موضوع دانسته اند؛ برای مثال، دوانی (از پیشگامان این اعتقاد) معقول ثانی را چنان معنا کرده است که مستلزم خارجی نبودن مفاهیم فلسفی نیست. این در حالی است که میرداماد دریافته است که معقول ثانی به معنای عام را باید به دو دسته معقول ثانی «منطقی» و «فلسفی» تقسیم کرد: در دسته نخست، عروض و اتصاف ذهنی می باشد؛ ولی در دسته دوم، تنها عروض است که ذهنی می باشد. بدین ترتیب، اصطلاح «معقول ثانی» در این دوره ـ به تدریج ـ دستخوش تحول می گردد و سرانجام به دو گروه تقسیم می شود.
خلاصه ماشینی:
امّا برخى كه سرآغاز آنان قوشچى است، اين مفاهيم را ناظر به خارج پنداشته و حمل آنها را به ملاكِ جهات خارجىِ موضوع دانستهاند؛ براى مثال، دوانى (از پيشگامان اين اعتقاد) معقول ثانى را چنان معنا كرده است كه مستلزم خارجى نبودن مفاهيم فلسفى نيست.
معناى معقول ثانى و اعتبارى بودن مفاهيم فلسفى ضرورت بحث در اينباره اين است كه از سويى، عباراتِ دالّ بر معقول ثانى و اعتبارى بودنِ مفاهيم فلسفى، بر ذهنىِ صرف بودن مفاهيم فلسفى دلالت دارند و از سوى ديگر، عبارات بسيارى از ريشه داشتن اين مفاهيم در خارج حكايت مىكنند كه همين عبارات مرجع نظر برخى از صاحبنظران در خارجى دانستن مفاهيم فلسفى در ديدگاه خواجه، و گرداندن مفهوم واژه «معقول ثانى» در لسان خواجه از ذهنى به امور خارجى بوده است.
اگر حمل مفاهيم فلسفى بر امور خارجى حمل ذهنى، و ملاك و معيار آن، حيثيات ذهنى است و اين حيثياتِ معيار، نه فرضى، بلكه نفسالامرى است، پس مفاهيم فلسفى (در حملشان بر امور خارجى) با خارج مطابق نخواهند بود و اين پرسش پديد مىآيد كه اگر فرضِ مطابقت خارجى در مورد مفاهيم فلسفى، صحيح نيست، ملاك صدق آن چيست؟ با چه معيارى مىتوان گفت كه مفاهيم فلسفى در حملشان بر امور خارجى صادقاند؟ خواجه اين مسئله را به طور كامل مورد توجه قرار داده و بارها به آن پاسخ گفته است : تنها آنجا كه خارجيت مفهومى ادّعا مىشود، مطابقتِ آن با خارج (در حمل) لازم است؛ امّا درباره مفاهيم فلسفى (و ديگر مفاهيم اعتبارى)، نه تنها چنين ادّعايى وجود ندارد، بلكه عكسِ آن ادّعا (يعنى ذهنى بودن آنها) وجود دارد.