چکیده:
میان «اجتهادگرایی» و «قرائت پذیرانگاری» از لحاظ مبانی، مدعیات و تبعات، تفاوت های بسیار وجود دارد؛ اجتهاد، عبارت است از تلاش روشمند برای اکتشاف گزاره ها و آموزه های دینی از طریق دوال و مدارک معتبر، و براساس آن معرفت دین ممکن و روشمند است. قرائت پذیر انگاری، باور به این انگاره است که به جهت سرشت متن و ماهیت ذهن و مکانیزم فهم و ....، متون دینی خوانش های گوناگون حتا متناقض را بر می تابند، و از یک متن فهم های متفاوت شکل می گیرد. و براساس آن دست یابی به فهم واحد عینی نهایی از متن دینی میسر نیست.
محقق محترم مقاله، ضمن دسته بندی نظرات هرمنوتیکی به سه گروه: 1. مولف مدار، 2. متن مدار، 3.مفسرمدار، قرائت پذیرانگاری را مبتنی بر نظریه های متن مدار و مفسرمدار دانسته، اجتهادگرایی را، به ویژه براساس الگوی روشن شناختی پیشنهادی خود، مولف مدار معرفی می کند.
وی پس از برشمردن ده تفاوت میان دوگفتمان، به نقد اجمالی قرائت پذیرانگاری می پردازد.
There are many differences between ‘ijtihadgara’I’ and ‘the idea of the possibility of different readings’ in terms of their bases، claims and effects; ijtihadgara’i means a systematic effort to discover religious statements and teachings using valid evidences; on this base religious knowledge is possible and systematic. ‘The idea of the possibility of different readings’ is to believe that there are different and even contradictory readings of religion due to the nature of the text، the essence of mind، the mechanism of understanding and …; and different understandings appear from one single text. As a result it is not simple to reach to a final objective understanding for a religious text.
The researcher of this article has divided hermeneutic theories into three groups: 1. author-centered; 2. text-centered; 3.interpreter-centered. He believes ‘the idea of the possibility of different readings’ is based on text-centered and interpreter-centered theories and ‘ijtihadgara’i’ is author-centered، especially on the basis of his suggested methodological pattern. He counts ten differences between the two discourses and then briefly criticizes ‘the idea of the possibility of different readings’.
خلاصه ماشینی:
مفهوم شناسي اصطلاحاتي مانند تفسير و تأويل ، فهم و فتوا، اجتهـاد و اسـتنباط ، کاربردهـاي مختلفـي دارند که در قاموس ها، کتب اصولي و سرآغاز تفاسير، مذکور افتاده است ، اين جا ما معـاني اجتهاد، تفسير و قرائت پذيري را متذکر مي شويم : اجتهاد، عبارت است از «تلاش روشمند براي دست يابي به گزاره ها و آموزه هاي ديني از طريق دوال و مدارک حجتي ؛ اين جا منظور ما از تفسير نيز «کشف روشمند مراد مؤلف ، بـه استناد عبارات و مفردات متن و براساس مباني ، قرائن و قواعد معتبر» است ، بدين سان فهـم و تفسير متون مقدس عبارت خواهـد بـود از اکتـشاف مـرادات و مقاصـد الهـي ، بـه مـدد کاربست منطق معتبره .
اما مقارنۀ تفاوت ها اکنون پس از اين توضيح و تقسيم بايد گفت : يکي از تفاوت هـاي اساسـي بـين نظريـة اجتهادگرايي با نظريه قرائت پذيرانگاري در اين اسـت کـه نظريـه هـاي قرائـت پـذيرانگـار، متن مدار و مفسرمحورند، امّا نظرية اجتهاد و منتطق اکتشاف ، مؤلف مدار اسـت و مبتنـي بـر اصـالت و تقـدم مؤلـف و مـاتن اسـت کـه در نظريـة اجتهـاد، اصـالت بـا مؤلـف اسـت ، اجتهادگرايان مي گويند: در مواجهه با يک متن بايد ببينيم ، مراد مولف و پديـدآورنـده چـه بوده است ؟ عمدٔە مباحث علم اصول و دانش تفسير با اين پيش انگاره طراحي شـده اسـت ، 9 حقير نيز در طراحي «منطق اکتشاف گزاره ها و آموزه هـاي دينـي » در پـي تـامين و افـزايش ضمانت دست يابي به مرادات الهي کماهي هستم (ان شاءالله ) و بر اين باورم کـه بـا الگـوي پيشنهادي ، متن مداري پنهان در روش شناسي رائج ، از ميان برخواهد خواست ، و بـا رواج آن دينْ فهمي به سوي مولف مداري مطلق و کامل ميل خواهد کرد.