چکیده:
با عنایت به پیچیدگی و چندبعدی بودن تعلیم و تربیت ضروری است ضمن تحلیل و بررسی اندیشمندان مختلف به مقایسه آرای آنان پرداخت تا از این طریق زمینه برای بهرهگیری بهتر و مناسبتر از آرای این اندیشمندان فراهم شود. آنچه در این مقاله مد نظر محققان است، مقایسه اندیشههای اندیشمند اسلامی: فارابی و رورتی، اندیشمند نئو عملگرای معاصر است. نکته قابل توجه این است که هر دو متفکر در مورد جامعه آرمانی و انسانشناسی مباحث مهم و ارزشمندی را مطرح کردهاند که پیامدهای مهمی نیز برای تعلیم و تربیت در پی داشته است. در این نوشتار ضمن بیان و تحلیل اندیشههای فارابی و رورتی در سه محور انسانشناسی، تعلیم و تربیت و تلقی نسبت به جامعه آرمانی با تکیه بر روش تحلیلی - اسنادی به مقایسه آنها مبادرت میگردد و پس از تبیین آرای هر کدام ، ابعاد آرای آنان در این سه محور مورد تحلیل و ارزیابی قرار میگیرد. هدف اصلی این نوشتار دسترسی به وجوه اشتراک و تفاوت آرای تربیتی این دو متفکر بوده که نتایج این مطالعه بیانگر این است که هر دو اندیشمند برای مقوله تعلیم و تربیت اجتماعی اهمیت فراوان قائل شده اند. به علاوه هر دو متفکر بر نقش عاملیت و خودسازی انسان با تعلیم و تربیت تاکید فراوان کردهاند و حتی در تاکید بر روشهای زیباییشناسانه در تدریس نیز اشتراک نظر دارند.
خلاصه ماشینی:
اما عنصر دومی که نقش اساسی در شکلگیری شخصیت انسان دارد تعلیم و تربیت است؛ یعنی حتما آنان که در استعداد برای تبحر و اجرای کاری متساویند در مرتبت تمرین و آموختگی در اثر اختلاف در تربیت و تمرین و تعلم، متفاضل و مختلف میشوند؛ لذا به چند متغیر بسیار مهم در شکل دهی شخصیت و مهارت و صناعت افراد می رسیم که عبارت است از: مسئولان سیاسی به دلیل اینکه به کار خاصی وا می دارند؛ ساختار اقتصادی و اجتماعی که فرد در آن قرار میگیرد و به ایفای نقشی معین می پردازد؛ علم و آگاهی(تعلیم و تربیت) که موجب شکل گیری بصیرت نظری و عملی معین می شود و اراده فردی برای در پیش گرفتن شغل خاصی که فرد خود انتخاب میکند.
فارابی معتقد است با توجه به اصالت و نقش فرهنگ در این گونه جوامع، ریاست به کسی داده می شود که مردم بتوانند هر نوع خواست و اراده ای بر او تحمیل کنند و بهترین رئیس نزد اینان آن کسی است که بهترین اندیشه ها و چاره جوییها را در راه رسیدن مردم به هدفها و امیال نفسانی خود، که در عین حال گوناگون و متنوع است به کار برد و نیز بتواند سود آنان را از دستبرد دشمنان نگه دارد و در عین حال خودش از اموال آنها به جز رفع نیازهای ضروری و زندگیش چشمداشتی نداشته باشد، بلکه صرفا به اندازه ضروری زندگی خود از آنان بر گیرد.