چکیده:
تجربههای گوناگون سیاسی- اجتماعی در طول تاریخ حیات بشریّت، نیازمندی به رهبری را به اثبات رسانده است. با توجه به اهمیّت این پدیده در این مقاله سعی شده است رهبری حضرت امام خمینی(ره)، با در نظر گرفتن هوش هیجانی و معنوی و ارتباط دادن آن با نظریه کاریزمای وبر مورد تحلیل قرار گیرد. روش تحقیق از نوع توصیفی است که برای جمعآوری مطالب به مقالات و کتابهای مرتبط در این زمینه مراجعه شده است. این بررسی نشان داد، به رغم اینکه در مورد رهبری کاریزماتیک امام خمینی(ره) دیدگاههای موافق و مخالف وجود دارد، میتوان رهبری ایشان را کاریزماتیک دانست؛ چرا که طبق نظریه هوش هیجانی، امروزه عاطفه و احساس جزئی از رهبری است و رهبر برای تاثیرگذاری و نفوذ بیشتر، باید هیجانات خود و دیگران را درک، و بتواند روابط خود با دیگران را مدیریت کند. هم چنین مطالعات نشان داد، ابعاد مختلف هوش عاطفی کاملا با هوش معنوی مرتبط است؛ به عبارت دیگر با استفاده از الهامات و احساسات قلبی، تعهد و اعتقاد به خدا و رفتارهایی که لازمه انگیزش درونی خود و دیگران است، میتوان به خودآگاهی رسید که باعث کمال انسان شود. حضرت امام(ره) با داشتن هوش عاطفی و معنوی بسیار و با قدرتی مافوق انسانی (الهی)، باعث ایجاد کاریزمای رهبری و نیز انتقال نوعی حس آرمانی به مردم شدند؛ چرا که خلوص سیاسی و معنویت خاص ایشان و عدم شائبههای قدرتطلبانه توانسته بود از ایشان رهبر کاریزمای معنوی و مورد اعتماد بسازد
خلاصه ماشینی:
"این بررسی نشان داد، به رغم اینکه در مورد رهبری کاریزماتیک امام خمینی(ره) دیدگاههای موافق و مخالف وجود دارد، میتوان رهبری ایشان را کاریزماتیک دانست؛ چرا که طبق نظریه هوش هیجانی، امروزه عاطفه و احساس جزئی از رهبری است و رهبر برای تأثیرگذاری و نفوذ بیشتر، باید هیجانات خود و دیگران را درک، و بتواند روابط خود با دیگران را مدیریت کند.
حضرت امام(ره) با اعتقاد داشتن به مفاهیم اساسی دینی (مانند خالق یکتای جهان، روح و زندگی پس از مرگ) و با داشتن هدف مشخص در زندگی با در نظر گرفتن مسائل مذهبی، تمایل داشتن به مکانهای مذهبی و رهبری مذهبی، انجام دادن فعالیتها و تجربههای خاص مذهبی، استفاده از ایمان و اعتقادات مذهبی برای حل مسائل اجتماعی و فشارهای زندگی، فاصله گرفتن از اصول و عقاید کلیشهای در زندگی، رعایت قوانین و بیانات مذهبی در زندگی، دعا کردن و اعمال مذهبی در زندگی، تحمل کردن اعتقادات سایر مذاهب و برخورد اصولی و منطقی با آنها و هم چنین تأثیرپذیری از مذهب در رفتار و عملکرد، نمونه رهبر واقعی بودند که توانستند به نحو احسن از هوش معنوی خود در جهت خودسازی و اصلاح جامعه بهره ببرند.
بنابراین میتوان گفت حضرت امام(ره) با اتکا به هوش هیجانی و معنوی خود ارتباط خوبی با مردم برقرار کردند و این باعث شد مردم، ایشان را به عنوان رهبری کاریزما قبول داشته باشند؛ چرا که مدیریت ایشان، مدیریت بر قلبها بود و این حاصل نمیشود مگر در سایه ارتباط با مبدأ وحی؛ به عبارت دیگر ایشان با ترکیب هوش هیجانی و معنویت و با استفاده از ارزشها، طرز تلقیها و رفتارهایی که لازمه انگیزش درونی خود و دیگران است به آگاهی درونی رسیدند که باعث ارتقای تصمیمگیری و افزایش عملکردشان گردید."