چکیده:
فردوسی شاعر بلند آوازه ایران زمین است که با سرودن شاهنامه به عنوان یکی از گران سنگ ترین آثار حماسی، در آسمان شعر و ادب فارسی درخشید. در قرن هفتم هجری، نخستین ترجمه عربی از شاهنامه توسط فتح بن علی بنداری اصفهانی، به فرمان ملک معظم عیسی ایوبی انجام شد. این ترجمه منثور و مختصر که جنبه هنری و زیباشناختی شاهنامه را وانهاده بود، تا دوره معاصر در ادبیات عربی تاثیر چشمگیری نداشت؛ اما در دوره معاصر و به فضل تلاش های بی وقفه برخی از ناقدان و نویسندگان جهان عرب، از جمله عبدالوهاب عزام که به زبان فارسی تسلط داشت و پژوهش های گسترده ای در زمینه شاهنامه به زبان عربی انجام داد، برخی شاعران و ادیبان معاصر عرب تحت تاثیر فردوسی قرار گرفته و او را الگو و اسوه شعری خود قرار دادند و از فردوسی به عنوان شاعری بزرگ و الگویی بی همتا یاد کردند؛ اما داستان های شاهنامه در آثار شاعران عرب چندان بازتابی نداشت، که گرایش به ادبیات غرب، ترجمه منثور و از بین رفتن ویژگی های ادبی آن در ترجمه و فراهم نبودن زمینه حماسه در ادبیات عربی از دلایل آن است.
Firdowsi is the famous Iranian poet who، by composing the epic of Shahnameh (The Book of Kings)، secured a prominent place for himself in Persian literature. The first Arabic translation of the book was made in the 7th century A.H. by Fath Ibin Ali Bondari Isfahani by the decree of Malek Mo’adham Issa Ayoubi. However، the translation being in prose and consequently ignoring almost all the aesthetic aspects of the book، had literally no influence on Arab writers. In the current century and thanks to the indefatigable attempts of some Arab writers and critics، such as the prominent Arab scholar Abd-al-Vahhab Izam who also knows Persian very well and has conducted many researches on Shahnameh in Arabic، Shahnameh has found its place among Arab authors and poets who confessed the greatness of Ferdowsi’s unique work. However، the stories of Shahnameh did not reflected that much in Arabic poetry. There may be three reasons for this fact: tendencies to western literature، prose translations of shahnameh where its poetic features have been lost، and the lack of an epic heritage in Arabic literature.
خلاصه ماشینی:
این ترجمة منثور و مختصر که جنبة هنری و زیباشناختی شاهنامه را وانهاده بود، تا دورة معاصر در ادبیات عربی تأثیر چشمگیری نداشت؛ اما در دورة معاصر و به فضل تلاشهای بیوقفة برخی از ناقدان و نویسندگان جهان عرب، از جمله عبدالوهاب عزام که به زبان فارسی تسلط داشت و پژوهشهای گستردهای در زمینة شاهنامه به زبان عربی انجام داد، برخی شاعران و ادیبان معاصر عرب تحت تأثیر فردوسی قرار گرفته و او را الگو و اسوة شعری خود قرار دادند و از فردوسی بهعنوان شاعری بزرگ و الگویی بی همتا یاد کردند؛ اما داستانهای شاهنامه در آثار شاعران عرب چندان بازتابی نداشت، که گرایش به ادبیات غرب، ترجمة منثور و از بین رفتن ویژگیهای ادبی آن در ترجمه و فراهم نبودن زمینة حماسه در ادبیات عربی از دلایل آن است.
همچنین از جمله پژوهشهایی که در این راستا انجام شده است میتوان به کتابهای «دراسات فی الشاهنامة» از طه ندا؛ «القصة فی الأدب الفارسی و جولة فی الشاهنامة» اثر امین عبد الحمید بدوی؛ «الشاهنامة، ملحمة الفرس الکبری» از سمیر مالطی؛ و«ملاحم و اساطیر خالدة: جلجامش-الشاهنامة»، از کامل مجدی اشاره کرد.
همچنین از محققان فارسی زبان نیز پژوهشهایی در این راستا انجام شده است که مختصر و فهرستوار است که از جملة آنها میتوان به مدخل«شاهنامه در جهان عرب» در دانشنامة ادب فارسی و مدخل «بنداری» در دائرة المعارف بزرگ اسلامی اشاره کرد.
عبدالحمید العبادی نیز مقالهای دو قسمتی در مجلة «الرسالة» با عنوان «الفردوسی» منتشر کرد و در آن به بیان دلایل بزرگداشت فردوسی میان ایرانیان و ملل دیگر پرداخت و بلاغت و هنر فردوسی را در سرودن شاهنامه ستود.