چکیده:
یکی از موضوعاتی که در میان عالمان و صاحب نظران اسلامی مطرح می باشد این مسئله است که آیا می توان فقه را به حریم مسائل اخلاقی توسعه داد و موضوعات و مسائل اخلاقی را از نگاه فقه و تکلیف بررسی نمود یا خیر؟ در این مورد دو دیدگاه عمده در میان صاحب نظران مطرح است.
دیدگاه نخست که بیشتر عالمان اسلامی - اعم از فقیهان و عالمان اخلاق - پیرو آنند و روش و سیره عملی آنان در تالیف آثار فقهی و اخلاقی نیز همین نظریه را تایید می کند ، آن است که موضوعات و مسائل اخلاقی از فقه جداست، از این رو نمی توان فقه را به حریم اخلاق گسترش داد. عمده ترین دلایلی که برای این دیدگاه اقامه شده، آن است که علم اخلاق و فقه دو علم متفاوت با مسائلی مختلف اند که هر یک باید در جایگاه خود مورد بحث و بررسی قرار گیرد. افزون بر این، توسعه فقه به حریم اخلاق پیامدهای ناخوشایندی را هم برای فقه و هم برای اخلاق در پی دارد که این امر مانع گسترش فقه به حریم اخلاق می گردد.
دیدگاه دوم که این تحقیق در صدد تایید و اثبات آن می باشد، این است که گسترش فقه به حریم اخلاق جایز و بلکه از جهاتی ضرورت دارد؛ زیرا این کار، علاوه بر اینکه پیامدهای مورد ادعا در مورد ورود فقه به حریم اخلاق را در پی ندارد، فوایدی نیز برای افراد و جامعه به بار می آید که لزوم ورود فقه به حریم مسائل اخلاقی را دو چندان می کند. آیات قرآن، روایات و سیره برخی از فقیهان و مفسران آیات الاحکام از عمده ترین دلایلی است که می توان برای اثبات این دیدگاه بدان استناد کرد.
One of the subjects posed among Islamic scholars is as follows: can we expand jurisprudence to the field of ethical matters; and can we see ethical matters and subjects as obligations and from the perspective of Jurisprudence or not? Two main views are posed by scholars in this regard:
The first perspective –accepted by most Islamic scholars including jurists and scholars of ethics which is in practice approved by their jurisprudential and ethical writings – is that ethical matters and subjects are separated from jurisprudence; therefore jurisprudence cannot be expanded to the field of ethics. The main reason presented for this perspective is that jurisprudence and ethics are two separate sciences with different discussions and each should be discussed and investigated on their own. In addition، expanding jurisprudence to the field of ethics causes some detriments for both jurisprudence and ethics which prevents this expansion. The second perspective – confirmed and validated in this article – is that expanding jurisprudence to the field of ethics is permissible and even necessary due to some considerations because this expansion not only does not have the claimed detriments for jurisprudence and ethics، rather it has some advantages for people and the society which makes it really necessary. The main reasons of this perspective is some of Quran’s verses، narrations and the manner of some jurists and interpreters of Quran’s command-verses. This view is fully elaborated and validated in this article.
خلاصه ماشینی:
از اين رو، همانگونـه کـه فقيهان اسلامي موضوعات رايج در فقه را از نگـاه شـرع و تکليـف بررسـي کـرده انـد، ميتوانند فقه را به حريم اخلاق نيز توسعه داده و موضوعات و مسائل مطـرح شـده در علم اخلاق را از نگاه تشريع و تکليف واکـاوي و ايـن مباحـث را تحـت عنـوان «فقـه الاخلاق » در ابوابي خاص از کتب فقهي و يا در تأليفاتي مستقل تحقيق و بررسي کنند.
البته معناي ورود فقه به حوزٔە اخلاق و نگاه فقهيکـردن بـه مباحـث اخلاقـي، ايـن نيست که ما ديگر علم اخلاق نداشته باشيم و همـۀ مباحـث اخلاقـي بـه طـورکلي وارد حوزٔە فقه شود و تنها از نگاه تکليف و وظيفه مورد بررسي قرار گيرد؛ بلکه معنـاي ايـن توسعه آن اسـت کـه علـم فقـه بـا ورود بـه حـريم اخـلاق ، جنبـۀ حقـوقي و تکليفـي موضوعات اخلاقي را برعهده گيرد و وظيفـۀ شـرعي انسـان هـا را در هـر يـک از ايـن موضوعات تبيين نمايد، اما جهت ارزشي و تهذيب نفس اين مسائل را به جايگاه خاص خود، يعني علم اخلاق واگذارد.
فقه با ورود به حوزٔە اخلاق ، تنهـا جهـت حقـوقي و تکليفـي ايـن موضـوع را بررسي ميکند و با استناد به آيات و روايات اسلامي حکم ميکنـد کـه غيبـت کـردن در غالب موارد حرام است و مکلف نبايد مرتکب آن شود و در برخي موارد، جايز و بلکـه واجب است و شايسته يا لازم است که مکلف از فردي در همه جا يا نزد افرادي خـاص غيبت کند، اما جهت ارزشي و ارتباط آن با تهذيب نفس در حوزٔە اخلاق باقي مـيمانـد و عالمان اخلاق اين عمل را از جهات اخلاقي آن ، مانند اينکه غيبت از رذايل اخلاقي و يک بيماري رواني است که سبب آلوده شدن نفس و مانع تعالي انسان ميگـردد، آثـار و پيامدهايي غيبت ، راه هاي ترک و درمان آن و ...