چکیده:
این مقاله به تحلیل دلایلی میپردازد که حضور همیشگی موضوع ویرانهها در سفرنامههای مشرق زمین از قرن 17 تا قرن 19 را اثبات میکنند:تمام متون حضور مسحورکنندهء بناهای ویران شده،شهرها و روستاهای تخریب شده را بسط و گسترش میبخشند.در قرن 18،این تصویر در متنی مشهور از«ولنه» بنام«ویرانهها»و در ادبیات توسط رمانتیکهای مشهور تحلیل و بررسی شده است.تصویر که در قرن 17 دارای مفهوم منفی دارد.در قرن 18 تا اندازهای مثبت میشود تا در دورهء رمانتیسم به تفکری بیهوده بدل شود.«نظریهء ادبی ویرانهها»با گرایش به فرهنگ خارجی و نوعی مالیخولیایی و ذهنیتی پیش استعماری که در شرق ویران شده،نه تنها گذشته اروپا را مییابد،بلکه تضمین میکند تا از بقایای تمدنهای بشری صیانت کند.(اروپا در مشرق زمین بقایای گذشتهء خود را دید و خواست تا بقایای تمدنهای درخشان کهن را از آسیب مصون نگه دارد.)
خلاصه ماشینی:
"مدام در برابر دیدگان بهت زده و نکوهندهء مسافران نمایان میشود تا ورنیه Tavernier 1976;) (Th?venot 1664:Id 1674;Chardin 1686 ،تونو و شاردن،مسافران قرن هفدهم،که از ترکیه و سپس ایران عبور کردند،از دیدن این مناظر عجیب یکه خوردند و تأثیرش چنان بود که در آثار خود دربارهء آن نوشتند؛ «...
چنین تحولی بر تصویر مشرق زمین نیز تأثیر گذاشت و حضور مطلق ویرانهها که ما پیش از این به آن اشاره کردیم به موضوعی برای تفکر تبدیل شد،و نقطهء آغازی بود برای اندیشیدن دربارهء گذشت زمان و نیز مفهوم تاریخ.
او نیز مانند مسافران قرون گذشته پیش از هر چیز ویرانهها را میبیند اما سخن او سخن دیگری است: «سرانجام رواق هرموپولیس را دیدم؛نخستین تصویری که تل عظیم ویرانههایش به ذهنم آورد عظمت و شکوه معماری مصریان بود به نظرم میرسید روی هر تخته سنگ این کلمات را حک کردهاند؛آینده،جاودانه.
او در خلال آثارش (D?senchant?es,Aziyad?) ،و به سوی اصفهان پیوسته این بنمایه را میپروراند؛در قلم او تمام مشرق زمین گستردهای از ویرانه و مقبره است که در گوشه گوشهء شهرهای عظیم گذشته به چشم میخورد شهرهایی که خود نیز در حال فرو ریختناند.
این یکی از مسایلی است که استعمارگرایی در قرن نوزدهم را به لحاظ فرهنگی توجیه میکند زیرا در آن دوره مشرق زمین در حد و اندازهای کمتر از مشرق زمین گذشته بود و تنها اروپا میتوانست از آن محافظت کند."