خلاصه ماشینی:
"در این موقع وظیفه جناح سوم؛بس مشکل و توانفرسا بود؛و به ویژه امام با دیدگان خود مشاهده میکرد که خلافت و رهبری اسلامی از محور خود بیرون میرود و به دنبال آن حقوق زیادی از محور خود خارج خواهد گشت از این جهت امام تشخیص داد که سکوت مطلق و ترک سخن یک نوع صحهگذاری بر چنین کار ناروا است که داشت شکل قانونی به خود میگرفت و سکوت شخصیتی مانند امام برای نسل آن روز و نسلهای آینده نشانه حقانیت مدعی خلیفه تلقی میگردد از این جهت مهر خاموشی را شکست و به نخستین وظیفه خود که همان یادآوری حق و حقیقت از طریق ایراد خطبه و سخنرانی بود عمل کرد و در مسجد پیامبر گرامی که به اجبار از او بیعت خواستند رو به گروه مهاجر کرد و گفت: هشدار امام به مسلمانان 1-ای گروه مهاجر!حکومتی را که حضرت محمد اساس آن را پیریزی کرد،از دودمان او خارج نسازید؛و وارد خانههیا خود نکنید؛به خدا سوگند خاندان پیامبر به اینکار سزاوارترند؛زیرا در میان آنان کسی است که به مفاهیم قرآن و فروع و اصول- دین احاطه کامل دارد و به سنتهای پیامبر گرامی آشنا میباشد و جامعه اسلامی را به خوبی میتواند اداره نماید،و جلو مفاسد را بگیرد؛و غنائم را عادلانه میان آنها قسمت کند؛با وجود چنین فردی نوبت به دیگران نمیرسد؛زنهار،از هوی و هوس پیروی کنید که از راه خدا گمراه میشوید و از حقیقت دوری میگزینید1 امام در این بیان برای شایستگی خویش به خلافت؛ روی علم وسیع خود بر کتاب آسمانی؛و سنتهای پیامبر و قدرت روحی خود بر اداره کشور براساس عدل و دادگری؛تکیه نموده است و اگر در میان سخنان خود به پیوند خویشاوندی خویش با پیامبر بزرگ اشاره میکند یک نوع مقابله با استدلال گروه مهاجر است که به انتساب خود به پیامبر تکیه میکردند و میگفتند ما و پیامبر از شاخههای یک درخت هستیم."