چکیده:
ویسنده پس از طرح این پرسش که فلسفه شریعت در ادیان الهی چیست ، نخست به توجیه فقدان شریعت در مسیحیت موجود پرداخته سپس شریعت را به دو بخش قانون و عبادت تقسیم کرده بر این باور است که فلسفه شریعت در ادیان به کارکرد آن در دنیا و آخرت مربوط می شود . آن گاه کارکردهای دنیوی و اخروی هر یک از قانون و عبادت را توضیح می دهد . در رابطه با کارکرد دنیوی قانون معتقد است که نقش قوانین دینی تنظیم روابط اجتماعی و استقرار عدالت و حفظ حقوق است
خلاصه ماشینی:
"4 در اینجا پرسشی مطرح می شود و آن اینکه بشر خود در پرتو توان عقلی و تجربی خویش می تواند قوانین و قواعدی را برای تنظیم روابط اجتماعی و استقرار عدالت و حفظ حقوق افراد وضع کند، چه نیازی هست که خداوند این قوانین را تشریع کند و در اختیار بشر قرار دهد؟ در رابطه با این پرسش دیدگاه های متفاوتی مطرح شده است؛ از برخی عبارات متکلمان مسلمان استفاده می شود که قوانین دینی برای تحکیم قوانین عقلی و تقریب آنها به مرحله اجرا و عمل آمده است: «إن التکالیف السمعیة ألطاف فی التکالیف العقلیة».
کارکرد اخروی شریعت در رابطه با کارکرد اخروی شریعت به طور کلی، اعم از قوانین و عبادات، دو تعبیر در متون دینی و کلامی ما وجود دارد؛ یکی تعبیر متکلمان مسلمان که می گویند فلسفه تکلیف و شریعت در معرض ثواب قراردادن انسان از سوی خداوند است، یعنی خداوند برای اینکه زمینه ثواب بودن انسان را در آخرت فراهم کند و او را در معرض ثواب بردن قرار دهد یک سلسله تکالیفی را تشریع و بر عهده او گذاشته است که اگر به این تکالیف عمل کرد استحقاق ثواب پیدا کرده و از آن بهره مند می شود.
بعید نیست تعبیر متکلمان از فلسفه تکلیف یعنی «در معرض ثواب یا عقاب قرارگرفتن انسان» نیز ناظر به همین واقعیت باشد؛ چون با فعلیت یافتن وجود بالقوه انسان در یکی از دو جهت سعادت و شقاوت، آثار و نتایج آن دو که ثواب و عقاب است مترتب می شود؛ با این تفاوت که در تعبیر متکلمان، بایستگی تکلیف از سوی خداوند نیز نهفته است، اما در تفسیر علامه طباطبایی این نکته به ظاهر مطرح نشده است؛ چه اینکه تنها به فعلیت رسیدن استعدادهای وجودی از طریق اختیار و تکلیف می تواند با تکالیف و قوانین ساخته بشر نیز تحقق یابد."