چکیده:
وحدت و کثرت، فرایندهایی در مسیر حیات حقوق بینالملل هستند؛ فرایندهایی که گرچه بهظاهر در تقابل با هم قرار میگیرند، چنان با مقتضیات حقوق بینالملل هماهنگ شدهاند که جز در مواردی خاص، دیالکتیک موزونشان مانع از تهدید جدی سیستم حقوق بینالملل است. در این مسیر پرتلاطم، گاه وحدت وجهه غالب و گاه کثرت مشخصه بارز حاکم بر سیستم حقوق بینالملل است. لازمه درک مناسبی از «وضعیت فعلی» حقوق بینالملل، نخست درک مفهومی متغیرهای ذیربط و آنگاه قرار دادنشان در مسیر پرافت و خیز حیات حقوق بینالملل است. در این مقاله، ضمن تامل در مفاهیم «وحدت» و «کثرت» در حقوق بینالملل، از خلال نگرشی سیستمی به حقوق بینالملل به تبیین و تشریح این مفاهیم خواهیم پرداخت و در پاسخ به این پرسش اساسی که شاخصه اصلی حقوق بینالملل معاصر «وحدت» است یا «کثرت»، در یک جمعبندی نهایی، سیستم حقوق بینالملل را سیستمی با ویژگی وحدت در عین کثرت خواهیم یافت.
Presently, there exists no homogeneous system of international law. International law consists of various elements; different partial systems; and universal, regional, or even bilateral subsystems and subsubsystems of different levels of legal cohesion. All these parts interacting with one another create what may paradoxically be called a “decentralized system”, full of intra-systematic tensions, contradictions and frictions. The challenge is to find a balance between, the need for diversity and specialized regimes and solutions and also the importance of maintaining an overall framework or "system" of international law that offers a sufficient degree of security and coherence. Therefore the main focus of this paper is to analyze the concepts of unity and the fragmentation of international legal order. There is no single solution to the problem of conflict among the fragmentations of international law. Different solutions are needed for primary rules and for secondary rules, in particular in designing mechanisms of conflict avoidance and conflict solution. Although the international legal system already provides certain solutions to the problems discussed above, only when the international community is made fully aware of such problems can the disintegrative effect of fragmentation be eliminated.
خلاصه ماشینی:
"بااینحال میتوان گفت،بهطور کلاسیک این رژیمها که عمدتا ثمره ملاحظات اقتصادی دولتهای متحد در خلال جنگ سرد بودند و به تنهایی به حیات خود ادامه میدادند،با پایان جنگ سرد و با پیوستن بسیاری از کشورهای کمونیستی پیشین به نهادهایی مانند برتون وودز،دیگر واقعا نشان از کثرت نداشتند،بهطوری که با وابستگی متقابل و روبه رشد میان دولتها در زمینههای مختلفی مانند اقتصاد،محیط زیست،حقوق بشر و تجارت،جدایی مطلق میان حوزههای متنوع حقوق بین الملل نیز تنها جنبه تصنعی پیدا کرده است.
56در همین حال،نباید از نظر دور داشت که برخی حوزههای مختلف یا شاخههای گوناگون حقوق بین الملل ضرورتا بر یکدیگر (06) Martineau Charlotte,Anne,The Rhetoric of Fragmentation:Fear and Faith in International Law,22.
در خصوص تعارض میان قواعد تجاری و موافقتنامههای موجود در زمینه تنوع فرهنگی رجوع کنید به: (به تصویر صفحه مراجعه شود) معمولا این اقدام باتوجه به هدف و موضوع چنین معاهداتی و در راستای ترجیح این حوزهها بر تشریفات غیرقابل انعطاف حقوق بین الملل کلاسیک صورت میگیرد.
061 با این وصف،قسمت«سوم»بند 3 ماده 13 کنوانسیون حقوق وین در خصوص معاهدات نیز که مقرر میدارد«در اعمال یک معاهده باید کلیه قواعد ذیربط حقوق بین الملل قابل اعمال در روابط طرفین را مورد توجه قرار داد»بهعنوان مقررهای از نظام حقوقی سیستم مادر کارایی خود را در حل تعارض احتمالی نشان خواهد داد؛اما بههرحال،در مواردی امکان تفسیر بهگونهای که هیچگونه تعارضی در میان هنجارها صورت نگیرد وجود ندارد.
رجوع کنید به: Bartels,Lorand,ááApplicable Law in WTO Dispute Settlement Proceedings'',Journal of World Trade, vol."