چکیده:
مولوی در غزلی که بررسی ساختاری آن موضوع این مقاله است، برخی از دیدگاههای عرفانی خود را نه به صورت بیان صریح، بلکه از طریق ساختار غزل بیان میکند. این غزل دارای فرمی انداموار است و در آن، نشانه یا دالی که بر "باد" دلالت میکند؛ اما در شعر حضور ظاهری ندارد، بلکه تبدیل به نماد شده است. غزل مورد بحث به دلیل ساختار ویژهای که دارد میتواند بخشی از تشخص سبکی مولوی را در شعر نشان دهد.
Maolavi known as Rumi، in a lyrical poem discussed in this essay، expresses some of his mystical points of view، not explicitly، but through the poem’s structure. This poem has an organic form and in its structure there is a sign that indicates "wind" in its own absence has become a symbol. This poem because of its special structure can show a part of stylistic distinctness of Rumi in poetry.
خلاصه ماشینی:
"و نیز در غزلیات شمس میگوید: ماییم چون درختان، صنع تو باد گردانزان باد سبز گردیم، زان باد زرد گردیم خود کار باد دارد، هرچند شد نهانیگر برگ را بریزی، از میوه کی ستانی (مولوی،1363: 6 / 206) از سوی دیگر باد علاوه بر اینکه مظهر اسم لطیف است، به اعتبار آثار متضادی که در جهان و طبیعت دارد، مظهر صفات جلالیه و جمالیه حضرت حق نیز هست و مولوی همین مطلب را در جاهای مختلف از مثنوی و مخصوصا طی ابیات 123 تا 155 از دفتر چهارم مثنوی (مولوی،1360: 2 / 86-285) به تفصیل بیان میکند و نیز در ابیات زیر از غزلیات شمس: این چه باد صرصر است از آسمان پویان شدهصد هزاران کشتی از وی مست و سرگردان شدهمخلص کشتی ز باد و غرقة کشتی ز بادهم بدو زنده شده است و هم بدو بیجان شدهباد اندر امر یزدان چون نفس در امر توز امر تو دشنام گشته و ز تو مدحت خوان شدهبادها را مختلف از مروحة تقدیر داناز صبا معمور عالم با وبا ویران شدهباد را یارب نمودی، مروحه پنهان مدارمروحه دیدن چراغ سینة پاکان شده از بیت چهارم به بعد غزل مورد بحث، نشانههای باد به تدریج محو میشود و باد همه محو در معشوق شده است و دیگر نشانی مستقل که بر تعین آن دلالت کند، ندارد: راست بگو به جان تو، ای دل و جانم آن توای دل همچو شیشهام خورده میت کدو کدو چنانکه ملاحظه میشود در این بیت دیگر نمیتوان مخاطب را باد فرض کرد، بلکه مخاطب خود معشوق است که گوینده، شراب عشق او را کدو کدو خورده است، در بیت پنجم: راست بگو نهان مکن، پشت به عاشقان مکنچشمه کجاست تا که من آب کشم سبو سبو؟ میتوان نشانههایی بسیار کمرنگ و البته با توجیهاتی که ممکن است همه کس آن را نپسندد، از باد پیدا کرد و آن اینکه چشمه را به اعتبار "چشمة خورشید" کنایه از شمس بگیریم که معشوق مولوی است و رابطهگونهای میان باد که پیامبر و پیامآور معشوق است با چشمه برقرار کنیم و یا به گونهای دیگر چنانکه خود مولوی در بیت: روحها مست شود از دم صبح از پی آنکصبح را روی به شمس است و حریف نظر است (مولوی،1363: 1 / 239) میان دم صبح و شمس رابطه برقرار کرده است، دم صبح را کنایه از نسیم صبح بگیریم و با این توجیه بین باد و شمس و چشمه ارتباط برقرار کنیم، ولی حقیقت این است که، در این بیت نیز وجود باد در وجود معشوق فانی شده است و دیگر نشانی از او نیست."