خلاصه ماشینی:
"گفتوگو با دکتر حسین،پاینده درباره داستان زنان در ادبیات معاصر ایران شهرزاد قصهگو داریم نه شهراد مرجان فولادوند در نگاه اول،شاید بهتر بود سراغ زنی از میان منتقدان و نویسندگان میرفتم تا درباره زبان زنانه داستان با او گفتوگو کنم،اما آنها که به موضوع علاقهمندند و مباحث مطالعات زنان را به خصوص در حیطه ادبیات پی میگیرند،میدانند دکتر پاینده یکی از جدیترین منتقدانی است که سالهاست در این حوزه به شکل ساختارمند و پیوسته کار کرده.
داستان زنان با هر تعریفی که از آن داشته باشیم-به عنوان داستانی که زنان نوشتهاند؛داستانی درباره زنان یا با محوریت مسائل آنها-در دو دهه اخیر کمیت قابل توجهی پیدا کرده است؛اما آیا داستان زنانه در سطحی هست که در ساحت ادبیات جدی امروز ایران بشود و زن و تاثیرش را نشان داد؟ زنان قابلیتی ذاتی برای داستانگویی دارند.
سوال من این است که آیا نوشتن درباره زنان و تجربهها و فضاهای آنها به وسیله همین زبان که به گفته او ماهیت مردانه دارد،به خلق نوشتاری که منعکسکننده صدای زن است،خواهد انجامید؟ نه،نه لزوما.
اما پرسش این است که چه کسی با دل و جان و با وقوف ناشی از تجربهء زیسته میتواند این تجربیات زنانه را بهتر بیان کند،مردان نویسنده یا زنان نویسنده؟ آیا این التزام به بیان مسائل زنان که بر آن تاکید دارید،نوعی محدود کردن پنهان و منع کردن ضمنی نویسندگان زن از پرداختن به موضوعات عامتر مثل سوژههای سیاسی و اجتماعی نیتس؟ نه،بگذارید بیشتر توضیح بدهم.
میخواهم بپرسم چرا اغلب داستانهای زنان از فضای کلی جامعه،منتزع و جداست؟چرا بیشتر در فضاهای بسته و محدود میگذرند؟درحالیکه نمیتوانیم تاثیر مسائل کلان اجتماعی را بر زندگی جمعی زنان-حتی در روابط فردی آنها-نادیده مایک توان بالقوه را در ساحت تاریک روان-ضمیر ناخودآگاه خود-مسکوت گذاشتهایم."