چکیده:
این مقاله،مختصر شدهی متن سخنانی است که شادروان دکتر محمد خوانساری در سال 1339-درست 50 سال پیش-در مجمعی از فضلا و مسئولان آموزش و پرورش یا«وزارت فرهنگ»آن زمان ایراد کرده است.مرور آن میتواند ما را با نگاهی که آن زمان به امر آموزش دین در مدارس وجود داشته است،آشنا سازد.این نوشته در مجلهی آموزش و پرورش شمارهی اسفندماه 1339 چاپ شده است.
خلاصه ماشینی:
"از لحاظ جنبهی عملی نیز آدمی باید به یک سلسله مبانی و اصول و قواعدی در عمل مقید و متکی باشد و احساس مسئولیت کند و خود را رها و عنان گسیخته و آزاد مطلق نداند و استوارترین پایه و اساس برای عمل و اخلاق باز همان دین است.
» این است که مولوی فرمود: اتحادی خالی از شرک و دویی باشد از توحید،نی ما و تویی آفرین بر عشق کل اوستاد صد هزاران ذره را داد اتحاد همچو خاک مفترق در رهگذر یک سبوشان کرد دست کوزهگر دو قبیله کاوس و خزرج نام داشت یک ز دیگر جان خونآشام داشت کینههای کهنهشان از مصطفی محو شد در نور اسلام و صفا به یمن تربیت،اسلام،مسلمین از مرحلهی آزادی و برابری و برادری نیز گذشتند و به درجهی محبت و احسام و بلکه ایثار و فداکاری که عالیترین درجات کمال اخلاقی است،نایل آمدند.
به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست همچنانکه تعلیم و تربیت باید متوجه بهداشت و سلامت مزاج و استقامت فکر و پرورش ذوق و قریحه و حس هنری و فعالیتهای بدنی و همکاریهای اجتماعی دانشآموزان باشد، یعنی باید به همهی جنبههای وجود آنان توجه کند،باید به تربیت و تقویت و تلطیف حس دینی و خداپرستی و تمایلات اخلاقی نیز اهتمام تام داشته باشد و کاری کند که محصل،به اصول اخلاقی و دینی،با احترام و محبت بنگرد و ایمان راسخ و استوار حاصل کند و خود را از هر قید و بند و تکلیفی آزاد و رها نداند،بلکه احساس مسئولیت کند و به پیشوانان دین تأسی و تشبه جوید."