چکیده:
امروزه دانش،نه فقط یک منبع مزیت رقابتی بلکه در واقع تنها منبع و سرمایه رقابتی است.اگر سازمانی به راحتی نتواند شکل صحیح دانش را اعم از شخصی و سازمانی،ضمنی و آشکار،در جایگاه مناسب آن به کار ببرد،در عرصههای رقابتی با مشکل مواجه خواهد شد.متاسفانه،تنها بخشی از دانش داخلی در دست سازمان سات و قسمتهای دیگر متکی به اشخاص میباشد.این دو گانگی بین دانش شخصی و دانش سازمانی،استراتژیهای مختلفی را برای مدیریت دانش طلب میکند.رقابت موفقیتآمیز بر پایه مزیت دانشی مستلزم همراستا ساختن استراتژیهای کلان سازمان با دانش سازمان است.سازمان قادر به ادامه حیات خود نیست،مگر اینکه استراتژی مناسبی برای اداره سرمایه فکری و دانشی خود انتخاب کند.این مقاله ضمن مشخص کردن تفاوتهای میان دانش شخصی و دانش سازمانی،به بررسی استراتژیهای مدیریتی مرتبط با ماهیت دانش پرداخته است.اگر سازمان از نظر بلوغ در ردههای بالا قرار گرفته باشد، استراتژی نوآوری و گرنه استراتژی کارآمدی را برمیگزیند و عملا تا بالغ نشود نمیتواند استراتژی خود را بر نوآوری پایهریزی کند.این مقاله چارچوبی را برای انتخاب استراتژی دانشی مناسب با توجه به معیارهای مشخص شده،ارائه کرده است.
خلاصه ماشینی:
"3-3-نقش سازمانها در خلق دانش سازمانی اگر چه بحث شد که هرسازمان میتواند فعالیتهایش را از میان چهار نوع دانشی که در جدول 1 نشان داده شده انجام دهد،البته این بدین معنا نیست که بعضی از کارها از یک خانه به خانه دیگر هرگز منتقل نخواهد شد.
7-استراتژیهای مدیریت دانش در هزاره دانش،پژوهشگران و متخصصان مدیریت دانش سازمانی اظهار میکنند که سازمانها قادر به ادامه حیات خود نیستند،مگر اینکه استراتژی مناسب برای اداره سرمایه فکری و دانشی خود انتخاب کنند.
اعضای سازمان در فرایند حل مساله بر کدام نوع دانش تاکید دارند،ضمنی یا آشکار؟در این راستا دانش شخصی مورد استفاده است یا دانش سازمانی؟ وقتی کارکنان یک شرکت متکی به دانش آشکار هستند،روش انتقال دانش از افراد به مستندات یعنی استراتژی کدگذاری میتواند بیشترین کارآیی را داشته باشد.
جدول 5-انتخاب استراتژی با توجه به معیارها(نگارنده) (به تصویر صفحه مراجعه شود) اگر سازمان بر ارائه خدمات کاملا سفارشی و ایجاد نوآوری در محصول تاکید داشته باشد و سرمایهگذاری کلانی در زمینه تسهیم دانش از طریق ارتباطات شخص با شخص،انجام داده باشد،نوع دانش ضمنی و شخصی و تمرکز سازمان بر افراد و ماهیت تعاملات مستقل و مسئله غیر تکراری و جدید باشد،استراتژیای که برای سازمان انتخاب میشود متمرکز بر شبکهسازی،گفتگو است و در جهت توانمندسازی کارکنان حرکت میکند،یعنی انتخاب استراتژی شخصیسازی.
بر عکس اگر هدف سازمان استفاده مجدد از دانش باشد، نوع دانش آشکار و سازمانی باشد،محصول استاندارد شده و تمرکز بر فرآیند باشد نه فرد و مسائل تکراری و مشابه گذشته و به تعاملات بسیار وابسته باشد میتوان بر جمعآوری و ذخیرهسازی و منتشر کردن دانش آشکار تکیه کرد که همان استراتژی کدگذاری است."