چکیده:
تردیدی نیست که استاد سخن،سعدی شیرازی،یکی از عناصر مهم هویتساز در فرهنگ ایران است.پرسشهای بسیاری دربارهء زندگی سعدی،جایگاه او در فرهنگ ایران و مرتبهء او در اندیشهء جهانی،ضرورت شناخت اندیشههای متفکرانی چون سعدی در این روزگار و...وجود دارد.در این گفتوگو،که در خدمت استاد گرامی،جناب آقای دکتر اصغر دادبه،بودهایم، 3 پرسش بنیادین دربارهء سعدی،موضوع سخن بوده است: 1.امروز،سعدی به چه درد ما میخورد؟2.اگر سعدی نبود، چه میشد؟3.آیا غزل سعدی عاشقانه است یا عارفانه؟ آنچه میخوانید،متن ویراستهء گفتوگوی کتاب ماه ادبیات با جناب آقای دکتر اصغر دادبه،استاد بازنشستهء فلسفه و ادبیات و مدیر بخش ادبیات دایرة المعارف بزرگ اسلامی،است.
خلاصه ماشینی:
این نکته نیز بایستهء توجه است که خواندن اشعار مذهبی با صدای خوش در مجالس روضه و تعزیه نیز بخشی از ادای وظیفهء موسیقایی شعر فارسی در تلطیف درون و تزکیه روح مردم در تاریخ اسلامی یاران زمین بوده است؛مردمی که خالصانه و عاشقانه،با شنیدن صدای خوش روضهخوان یا تعزیهخوان،اشک ریخته و حدّ اقل زمینههای تحوّل و تلطیف درون خود را فراهم آوردهاند،که به قول شیخ اجل،سعدی،بهرهمندی از عشق و حالت و طرب معنوی-که در اثر شنیدن آواهای خوش به بار میآید-از نشانههای مهمّ آدمی بودن است: دانی چه گفت مرا آن بلبل سحری؟ تو خود چه آدمیای کز عشق بیخبری اشتر به شعر عرب در حالت است و طرب گر ذوق نیست تو را،کژ طبع جانوری و به گفتهء افلاطون در کتاب جمهور،شعر و موسیقی،دور کن بنیادین در پرورش روح و لطیف درون محسوب میشود.
ج. امّا حکایت سعدی؛شاید بفرمایید این حرفها چه ربطی به سعدی دارد،یا بگویید اینها که پاسخ پرسش من نیست!من پرسیدم سعدی در این روزگار به چه کارمان میآید؟پاسخ آن است که اولا آنچه گفتم،گرچه به تمام شاعران،به ویژه پنج شاعر بزرگ و بیمانندمان مربوط میشود،که سعدی نیز در شمار آنان است،ثانیا،سعدی،فردوسی ثانی است و چونان فردوسی،به نوعی زندهکنندهء زبان و ادب پارسی است و به گونهای میتوان گفت:«عجم زنده کردم بدین پارسی».