چکیده:
فیلسوف ولزی،دی.زد.فیلیپس1این کتاب را به پیتر وینچ2اهدا کرده تا یاد و خاطره آن را گرامی بدارد.با توجه به بیشتر آثارش،شاید وی آن را به لودویگ ویتگنشتاین نیز اهدا کرده باشد.در تمامی آثار فیلیپس در موضوع فلسفه دین میتوان نشانی از ویتگنشتاین یافت.البته مراد،ویتگنشتاین تحقیقات فلسفی3و در باب یقین،4و ویتگنشتاین دارای نکتههایی که بعد از مرگش به وسیله شاگردانش جمعآوری شده،میباشد.
خلاصه ماشینی:
"به منظور رفع تمایز بین گروهی که خداباوران را در ارتباط با امری واقعی فرض میکنند،و نیز آنهایی که وجود حقیقی الاهی در دین را انکار میکنند، فیلیپس سؤال میکند که آیا دین چیزی برای مطرح کردن دارد که بدون فروکاستن بتوان آن را دینی دانست(ص 5).
فیلیپس میخواهد به این نکته اشاره کند که ادعاهای هرمنوتیک شک مبنی بر اینکه اعتقادات دینی برگرفته از توهمات است برای کسانی که میخواهند مؤمن باقی بمانند،قابل قبول نیست(ص 31).
بنابراین،به عنوان مثال،فیلیپس در بخشهایی از کتاب به دیدگاههای فروید در زمینه روان تحلیلی و دور کیم در زمینه جامعهشناسی میپردازد و نشان میدهد که طرز تلقی آنها از دین حتی برای خودشان هم مبهم بوده است.
در نقل قول زیر، به عنوان نمونه،این مهم نشان داده میشود که فیلیپس بارها و بارها بر این نکته اشاره دارد: توجه کنید که هرمنوتیک شک صرفا ارائه دهنده یا ارتقا دهنده دیدگاههای مختلف در باب جهان است.
آنچه که یک الاهیدان و یا«فیلسوف هرمنوتیک تأمل»ممکن است از فوئرباخ بیاموزد این است که چگونه گسستگی آشفته بین گزارههای الاهی و«خدا»،به عنوان واقعیتی متافیزیکی، چنین«خدایی»را از واقعیتهای کاربردی دین جدا میکند و ای خطر را میپذیرد که«ایمان»را ایمانی صرفا نظری بکند(ص 69).
هیز نیز توجه داشت که مسئله«خدا موجود است»یک مسئله نظری نیست و به همین خاطر فلسفه نه نفیا و نه اثباتا در مورد این سؤال که«آیا خدا وجود دارد؟» نمیتواند اظهار نظر کند.
از همه مهمتر آنکه اظهار نظر پایانی وینچ به وسیله فیلیپس(به تصویر صفحه مراجعه شود) نقل شده است:«مشکلات بخش عمدهاش به جای آنکه از عدم آشنائی بین فرهنگی با فرهنگ دیگر ایجاد شود،از غرابت فکر ما از فهم ناشی میشود(ص 713)."