چکیده:
چالشانگیزترین اقسام تناسخ، تناسخ ملکی است. در این مقاله بر خلاف مشی قاطبۀ تألیفاتی که نگاشته شده است؛ از ادلۀ مشهور ابطال تناسخ ملکی صرفنظر شده و با استفاده از اصول فلسفۀ صدرایی به نقد و بررسی این مفهوم پرداخته شده است. این بررسی نشان میدهد در حوزۀ صدرایی سازگاری کاملی بین دوگانههای اصالت وجود و ابطال تناسخ ملکی وجود داشته است؛ به صورتی که میتوان از این سازگاری بهعنوان بهترین دلیل در رفع این چالش استفاده نمود.
Body reincarnation is the most challenging forms of reincarnation. In this article، contrary to the generally work that written is void of known evidence of nullity of reincarnation and to make to use of principle of Sadra philosophy، this concept has been to review.
This study shows that in the sadra field exist compatibility between the dual of principle of existence and nullity of reincarnation، and this compatibility to be use as the best reason to remove this challenge.
خلاصه ماشینی:
تبیین اصالت وجود صدرایی به صورت کلی، مؤلفههای ابطال مقولۀ تناسخ ملکی از منظر اصالت وجود صدرایی عبارت است از: بررسی معانی مختلف موجودبودن، تبیین دقیقتر اصالت وجود و اعتباریت ماهیت و وجودشناسی ماهیت و رابطۀ آن با وجود، نفی هرگونه ترکیب خارجی حقیقت وجود از غیر و نهایتا بحث وجودشناسی جسم و نفس بهعنوان ماده و صورت جواهری که تجرد تامه ندارند.
ملاصدرا برخلاف رویکرد ابتدائی خویش، ماهیت را مؤلفهای صرفا ذهنی میداند که بهلحاظ خارج، هلاکت محض است و هرگز نمیتواند به وجود خارجی اتصاف یابد؛ زیرا در این صورت نقیض وجود (لیس بالوجود) تحقق یافته است (ملاصدرا، 1382، ص136-157 و 1429، ج1، ص65 -79 و ج5، ص2 و ج9، ص185 و 1363، صص10-11 و 38-39) 3 .
در واقع، باید گفت: مجید که واقعیتی خارجی است، همان وجود است و معنای دقیقتر این گزارهها «وجود انسان موجود است» خواهد بود.
ویژگی بارز اصالت وجود صدرایی در این است که در مواجهه با مسئلۀ تناسخ، اصلیترین مبانی آن را مورد مناقشه قرار میدهد؛ زیرا با ابطال دو مبنای دوگانهگرایی و ترکیبپذیری، هرگونه راه گریزی بر تأیید تناسخ مسدود خواهد شد.
بدیهی است که تعلق نفس به پیکر دیگر هم مستلزم ترکیب خارجی انسان از وجود و غیر وجود است که نتجهاش جواز اجتماع و ارتفاع نقیضین خواهد بود و هم مستلزم انعدام انسانی که دچار تناسخ ( .
تحقق این فرض نیز محال است؛ زیرا اولا، برای هیچکس این امکان وجود ندارد که وجود انسانی را اثبات کند که صرفا نفس باشد و فاقد پیکره باشد؛ ثانیا، در صورت وجدان پیکره و بدنی متمایز از بدن پیشین، احتمالا حکم بر استحالۀ هویت و شخصیت پیشین منطقی خواهد بود.