چکیده:
این نوشته متکفل بیان پارهای از مبانی و مفروضات نوداروینیستهاست که آنها از یک جهت هیچگاه برای اتخاذ آن مبانی دلیل و برهانی اقامه نمیکنند و از جهتی دیگر، همواره می کوشند به روش های گوناگون و حتی توسل به اقسام مغالطهها، آن مفروضات و پیامدهای گریزناپذیر آنها را به مخاطب خود القا کنند. در همین مورد از در آمیختنها و گذرهای زیبانباری سخن خواهیم گفت که نوداروینیستها صورت میدهند، یا بدان قائلند. همین مبانی و غفلت از تفکیکهایی که بیانشان لازمۀ کار علمی است، ارتکاب به مغالطهها و خطاهایی را موجب میشود که در جای جای آثار آنها به روشنی دیده میشود.
Our task in this essay is to explain some of the Neo-Darwinists' foundations and assumptions. Neo-Darwinists، on the one hand، never give any argument for those foundations and assumptions، and on the other hand، always attempt to put these assumptions and their inevitable consequences in their audiences' minds. In this case، we speak of confusions and prejudicial conclusions that Neo-Darwinists make. Holding these assumptions and being neglected of the distinctions that are prerequisites for any scientific activity، Neo-Darwinists inevitably make fallacies and mistakes that can be clearly seen throughout their works.
خلاصه ماشینی:
"با مفروضگرفتن این نظریه و علمیبودن آن، میخواهیم نشان دهیم دیدگاههایی که امروزه تحت عنوان «نوداروینیسم(Neo-Darwinism)» گنجانده میشوند و طرفداران آن دیدگاهها رویکرد و دیدگاه خود را «علمی» میدانند، هم با مسائلی دست به گریباناند که به حکم انصاف و دقت «علمی» باید پاسخگو باشند و هم در بیان دیدگاه خود دچار پارهای خطاها و مغالطههای آشکاراند که هم عدم انسجام و سستی مدعیاتشان را نشان میدهد و هم آنها را از دایرۀ انصاف و قلمرویی که خود «علم»، بنابر تواضع امروزینش، برای خود تعیین کرده، خارج میسازد.
چون در اینجا تبیین و تحلیل داوکینز و امثال او منحصر به بیان «چگونگی» شکلگیری و تکامل پدیدۀ مورد نظر است، خود به خود، بنابر تکیهگاهی که در مشی طبیعتگرایانۀ خود اتخاذ کردهاند، هرگونه هدف و غایتی را از پدیدهها و طبیعت، بهویژه از وجود انسانی، نفی میکنند.
تقلیل انسان به ژن، صورت آشکارتری از این مغالطه است که داوکینز و امثال او همواره مرتکب آن میشوند و در تبیین خود هرچه می گویند از ژن و ژنوم میگویند تا نتایج از پیشمشخص خود را اسنتباط کنند؛ نتایجی مانند جبر ژنتیکی یا تعیین منشأ ژنتیکی برای اوصاف و فضایل اخلاقی.
این مغالطه برای بیاعتبارکردن چیزی با نشاندادن چگونگی پدیدآمدن آن صورت میگیرد؛ مثلا طرفداران نظریۀ تکامل داروینی، از جمله پرچمدار آن داوکینز، به جای استدلال دربارة غلطبودن باور به خدا، نشان میدهند که آن باور چگونه پدید آمده است.
Goodman) ، با نگاهی به تاریخ اندیشههای فلسفی و الاهیاتی و بررسی چگونگی تقابل، سازگاری و تعدیل و اصلاح آنها معتقد است که رویکرد تعارض که در قالب «یا این یا آن» مطرح میشود، کمکم دارد جای خود را به سازگاری آفرینشباوری و نظریۀ تکامل میدهد."