چکیده:
محور اصلی مقاله حاضر، طرح نظریه «وحی بیانی» است . ابتدا تقسیمات گوناگونی از وحی بیان میگردد و سپس به تفکیک وحی بیانی از وحی قرآنی پرداخته میشود. پس از نقل کلماتی از بزرگان مفسران شیعه و اهل سنت، ادله نظریه فوق بررسی شده، این ایده طرح میگردد که آنچه در قرآن کریم وجود دارد «وحی قرآنی» است و آنچه در روایات و سنت قطعی معصومان(ع) آمده «وحی بیانی» است. همچنین پس از ذکر برخی از نتایج مترتب بر عقیده فوق، تعدادی از اشکالات مطرح در حوزه وحی با استفاده از این ایده پاسخ گفته میشود.
خلاصه ماشینی:
"ابن اثیر که از بزرگترین لغتشناسان اهل سنت است،پس از نقل حدیثی میگوید: از این حدیث،همان عقیده شیعه استفاده میشود که پیامبر(ص)برخی از آنچه بروی نازل شد را نزد اهل بیت(ع)خود نهاد تا بیان کنند(ابن اثیر1364:5،163) &%01308DNAG013G% اکنون برخی از اشکالات و شبهاتی را که میتوان با این نظریه پاسخ داد،برمیشمریم: دکتر قفاری به تبعیت از اسلاف خود با تمسک و استناد به روایات فوق،نهتنهاشیعه را متهم به تحریف قرآن نموده است؛بلکه چون خود از فرقه تکفیریهاست،شیعه را به کفر صریح متهم کرده است.
شبهه دیگری که با توجه به نظریه«وحی بیانی»قابل نقد و بررسی است،ادعایبرخی از نویسندگان معاصر است که تصور نمودهاند روایات فقهی اهل بیت(ع)دردوران عصر حضور به معنای تداوم نبوت و پذیرفتن نوعی رسالت از جانب صاحب اینروایت است؛در حالی که همانگونه که در تقسیمات وحی در ابتدای مقاله بیان شدپذیرفتن وحی،مستلزم پذیرفتن رسالت صاحب آن وحی نیست و مادر حضرتموسی(ع)یا حضرت مریم(ع)با فرشته وحی در ارتباط بودهاند و کسی هم ادعاینبوت آنان را مطرح نکرده است؛از سوی دیگر قبلا از ابن اثیر نقل شد که حتی به نظراهل سنت،پیامبر اکرم(ص)برخی از موارد وحی را تنها به اهل بیت(ع)خود منتقلنموده است تا ایشان جهت برخی مصالح،آن وحی را بیان کنند.
بنابراین بهترین پاسخ همان است که ادعا کنیم این روایاتمطلب صحیحی را بیان میکنند و آن اینکه قرآن کریم در«وحی قرآنی»همانگونهاست که اکنون نزد مسلمانان وجود دارد و در قالب«وحی بیانی»و شرح و تفسیریکه از صحابه و ائمه اطهار(ع)نقل شده و آن نیز مستند به وحی الاهی است،تفسیرو بیان قرآن کریم مطابق با مضمون و محتوای این روایات است و دیگر هیچ اشکالیباقی نمیماند."