چکیده:
مسئله شر،یکی از مسائل بنیادی در نظامهای الهیاتی،به ویژه در فلسفهء اسلامی بشمار میآید.فلاسفه مسلمان شر را به امر عدمی،اعم از عدم ذات یا عدم کمال ذات،تحلیل نمودند.صدر المتألهین از نظریه نیستیانگاری شر دفاع کرده و آن را برهانی دانسته است.این نظریه با معضلی به نام شر ادراکی مواجه است که بنابر ادعای آن،بعضی از وجودات،بالذات،به شر متصف میشوند.اما او در اینباره یکسان نمیاندیشد.بیان تحول دیدگاه ملا صدرا در این مسئله،مهمترین یافته تحقیق حاضر است.منشأ این تحول تأثر ملا صدرا از نصوص دینی(آیات و روایات)است.
The problem of evil has been known as a fundamental problem in theological systems and، more particularly، in Islamic philosophy. Muslim philosophers have viewed it to be originated from nonexistence، both from that of essence or that of perfection. Sadra has supported this view and regarded it as a demonstrative problem. This view، however، is faced with an objection called perceptible evil upon which some existences are essentially qualified with evil. Yet Sadra`s view cannot be known the same and he thinks differently. The paper has shown a change of thought by him in the field; the change is mainly based upon religious texts including Quran and traditions.
خلاصه ماشینی:
"ب)گاهی در تعابیر فلاسفه اسلامی،از جمله خود ملا صدرا(همان:16)موضوع مسئله، وجود است و به صورت قضیه موجبهء کلیه ادعا شده است:«ان الوجود خیر لا شر فیه» در صورت اثبات وجودی بودن ألم،وجودی یافت میشود که در آن شر راه پیدا کرده است.
(همان:51) وی با ذکر مثالی در مقام مطالبه دلیل از مخالف بیان میدارد: در مسئله قطع عضوی از بدن،چرا جایز نیست شر واقعی الم و درد باشد که امر وجودی است و خصم باید برای نفی و انکار آن،دلیل و برهان اقامه کند،و زمانی که در یک موردی مثل«قطع»،برهان خصم تمام نشد،این نقض کلیت ادعای مخالفان است.
3. اتحاد وجود و ماهیت ملا صدرا توجیه اینکه چگونه ممکن است یک شیء هم در عداد ادراکات که نوعی امر وجودی است باشد و هم در بوته«اعدام»قرار گیرد،به عدم ملکه متوسل میشود؛و میگوید:عدمی بودن حضور امر منافی،عدم مطلق نیست بلکه برای آن یک نحو ثبوت و وجود در حد عدم ملکه متصور است.
(صدر المتألهین،1891:46/7 و 56)پس امر عدمی با امر منافی عدمی که ملا صدرا در استدلال خود از آن استفاده کرده،متفاوت است و بر کسی پوشیده نیست که امر منافی،به خلاف امر عدمی که حظی از وجود ندارد حتما باید امر وجودی باشد تا تنافی صدق کند.
شاید مهمترین علت عدول ملا صدرا،توجه و التفات وی به نصوص دینی بوده است؛زیرا چنانکه خود صدرا در شرح حدیث جنود عقل و جهل تصریح نمود،مقصود از جهل در این حدیث،امر وجودیای است که ذات او عین شر و ظلمت باشد؛ بنابراین،وجودی یافت میشود که وجودش بالذات شر باشد و این چیزی نیست،جز کشیدن خط بطلان بر نظریه عدمانگاری شر."