چکیده:
درباره«منشأ دین»و«انگیزه پیدایش مذاهب»،و بررسی عامل پیدایش مفاهیم دینی و در رأس آنها مفهوم خدا،روانشناسان، جامعهشناسان،فلاسفه و...آرا و فرضیههای بسیاری ارائه کردهاند.ما در این مقاله به بررسی دیدگاه زیگموند فروید،از روانشناسان مطرح درباره منشأ دین میپردازیم و عامل ترس و عامل روانی را بررسی و از منظر جامعهشناسی،فلسفی،قرآن و روایات به آن پاسخ داده،بیان نمودیم که بحث از تابو و توتم؛و عقدهء اودیپ نمیتواند مبنایی عقلانی و منطقی برای اعتقاد به خدا باشد.
What is the cause of religion، its teachings and the concept of God? Many scholars in different fields of study including psychology، sociology، philosophy and even economics have presented various views and hypotheses. In this paper، Freuds view has been critically considered. Relying on the teachings of philosophy، sociology and religious texts، it has been proved that fear and psychical agent never can lead to religion. Totem and Taboo and the Oedipus complex fails to be of logical validity for proving God.
خلاصه ماشینی:
"آنگاه از خود میپرسند،این توهم و این انحراف چگونه در ذهن بشر پیدا شده است؟ به عبارت دیگر،معمولا در اینگونه تحقیقات روانشناسانه،اصل بر انحرافی و موهوم بودن مطلب بوده،بدون توجه به درستی یا نادرستی ادلهای که معتقدان به آن عنوان میکنند، درصدد یافتن ریشهء آن انحراف هستند؛مثلا اگر شما با مردمی مواجه شوید که معتقد باشند، نعل اسب خوش یمن است و خوشبختی میآورد،درصدد برمیآیید ریشهء این اعتقاد را پیدا کنید؛و وقتی دلیل عقلی و قانعکنندهای از آن مردم نمیشنوید،آن را موهوم و انحراف فرض کرده،از خود میپرسید،حال که هیچگونه استدلالی باعث پیدایش این عقیده نشده،باید دید ضعف و کدام انحراف روانیای منشأ آن بوده است؟پیداست که هیچوقت سعی نخواهید کرد با تحقیقات روانشناسانه معلوم کنید که منشأ اعتقاد به زوج بودن حاصل جمع دو عدد زوج، کدام خصلت و نقص روانی انسانهاست؛زیرا آن را عقلی و برهانی میدانید.
ه)گیریم که ترسانگیزهء اولیه پیدایش اعتقاد به خدا در میان افراد بشر باشد،آیا این دلیل بیاعتقادی این اعتقاد و موهن بودن موجودی به نام خداست؟هرگز چنین نیست؛زیرا در موارد بسیاریانگیزه حرکت و کشف بسیاری از حقایق و واقعیتهای اصیل،اموری نادلخواه، نامطلوب و بیارزش است؛مثلا بیمارها و ترس از مرگ باعث پیدایش علم طب شده است؛ آیا باید علم طب را بیاعتبار دانست؛چراکهانگیزهء رسیدن به آن،بیماری و ترس از مرگ بود؟ و یاانگیزهء بسیاری از اختراعات و اکتشافات علمی جاهطلبی و حس شهرت و مالدوستی بوده و مخترع را از این صفات ناپسند به سوی آن اختراع سوق داده است،آیا باید گفت،آن اختراع هم بیاعتبار است؟یا لقمان ادب را از بیادبان آموخت،پس باید در ادب لقمان تردید کرد؟ بنابراین،به فرض اینکه مذهب مولود ترس باشد،باز دلیل بر بطلان آن نخواهد بود."