چکیده:
متفکران، همواره بر شناخت سرشت انسان (طینت) و ابعـاد وجـودی، او توجه داشتهانـد. پـر از مفهـومشناسـی بهویژه ماده اولیه آفرین طینـت کـه غالبـا آن را گـل و عـین ثابـت معنـا کـردهانـد، حکمـا و ـ متکلمان با توجه به اندیشه خود در باب انسـانشناسـی و اینکـه آیـا حقیقت انسان همان نفر مجرد است یا مجرد بدنی بوده و مـاهیت جوهر جسمانی است، به تحلیل و بررسـی اخبـار طینـت پرداختـه، و مباحث لال برانگیزی را مطرح کردهاند. در این نوشتار سـعی شـده است، اخبار طینت را باز گفته، ضمن بیان تحلیل برخـی از متفکـران دینی، در نهایت با توجـه بـه شـبهات جبرگرایـان، بـدون هـی گونـه تعصبی به داوری نشسته و حکـم نهـایی برعهـده مخاطبـان محتـرم واگذار شود.
Human natural and existential aspects and، in particular، human material substance have always been attended by theologians and philosophers. Having studied human real nature and mostly knowing it as moist soil and unchangable object، philosophers and theologians، on their special views of human being and essence، have serveyed the traditions in the field in detail and proposed challangable discussions. This paper has reviewed the traditions، some scholar‘s explanations and finally، regarding some objections by determinists has explaind its own view in the field.
خلاصه ماشینی:
"(کلینی، بیتا: 7 / 2) در خصوص این روایت میتوان گفت، چون خداوند قبل از خلقت به کفـر و ایمـان افـراد انسانی عالم است، اقتضای آن را به او بخشید تـا سـنخیت و مناسـبت مـاده اولیـه و جهـت، رعایت شده باشد و این علم الهی نمیتواند موجب جبر شود؛ زیرا علم بـه اراده انسـان تعلـق میگیرد، یعنی خداوند به اینکه بنده با اراده و اختیار خویش مرتکب چنین فعلی میشـود و در حیات خود چنین مسیری را میگزیند، عالم است.
در این باب روایات دیگری نیز آمده است که بهدلیل شباهت زیاد محتوای آنان بـا یکـدیگر از بیان آنها خودداری میشود، اما عصاره همه این روایات در این نکته خالصـه مـیشـود کـه علـت اختالف افراد بشر از جهت ایمان و کفر، سعادت و شقاوت بهسبب اختالف در سرشت آنهاست کـه از اختیارشان خارج است؛ یعنی گروهی از انسانها اهل بهشت و طایفهای دیگر اهـل جهـنمانـد و این امری محتوم برای همه انسانهاست.
پس مواد طبیعی که تشکیل دهنده جسم انساناند پیوند و رابطه مستقیمی با خوبی و بدی رفتار او دارند؛ بنابراین، با توجه به آیات و روایاتی که خلقت انسان را از گل بهشت یـا 100 711 طینت در کالم و حکمت جهنم تعبیر میکنند بعضی از قسمتهای زمین نیز، از بهشـت و بخشـی دیگـر آن از جهـنم بوده، در نهایت هریک به اصل خود بازمیگردند، پس بعید نیست که منظور از طینت بهشـت و طینت جهنم که در روایات وارد شده است همان طینتی باشد که بعدها اجـزای بهشـت یـا دوزخ میشود."