چکیده:
این مقاله،ضمن بازشناسی ماهیت و ریشههای بحران مالی در اقتصاد آمریکا، اثرات بحران در اقتصاد جهان را بر اقتصاد ایران بررسی و تحلیل میکند.به نظر نویسنده،علت اصلی بحران نه کارکرد بازار رقابتی،بلکه مداخله نادرست دولت آمریکا در اقتصاد است. نویسنده استدلال میکند که رکورد و بحران در اقتصاد جهان،کشورهای در حال توسعه را نیز متأثر خواهد کرد و کشور ایران نیز از اثرات منفی و مخرب آن در امان نخواهد بود.هرچند این بحران دربردارندهء فرصتهای بالقوهای نیز برای اقتصاد ایران است،اما تهدیدهای آن به مراتب بیشتر است،به گونهای که متحمل است به تدریج اقتصاد کشور را به رکورد بکشاند.
The purpose of this paper is to identify the nature and root causes of theUSfinancial crisis and to consider the effects of the global crisis and recession on the Iranian economy. The author argues that the cause of the crisis is not the competitive market function but in fact it emanated from wrong interference of the US Administration in the economy. By low rates of interest، theUSmonetary authorities had distorted the information system regarding prices within the competitive market and then they had interrupted the link between the monetary and private sectors which finally led to the economic crisis.From the author's viewpoint، the global crisis and recession would affect the developing countries including the Islamic Republic of Iran. Although، this crisis consists of some potential opportunities for the Iranian economy، its threats are stronger than those opportunities which finally can lead to recession of the country's economy.
خلاصه ماشینی:
در عوض،طرفداران اقتصاد آزاد رقابتی دخالتهای دولت از طریق سیاستهای مالی و پولی(همچون کاهش تصنعی نرخ بهره و در نتیجه، مخدوش کردن نظام اطلاعاتی قیمتها در مورد کمیابی منابع و نیز ترجیحات مردم)را علت اصلی بحران مالی میدانند و بر این باورند که نمیتوان مسئولیت بحران را به گردن تصمیمگیر موهومی به نام نظام بازار گذاشت،چرا که نظام بازار فاقد تصمیمگیری یا فرماندهی متمرکز است.
«در شرایطی که مردم آمریکا به شدت بدهکارند و مصرف آنها در مواردی بیش از درآمدشان است، چگونه میتوان نرخهای بهره اسمی یک تا دو درصدی بانک مرکزی را که با در نظر گرفتن نرخ تورم به نرخ بهره واقعی منفی تبدیل میشود،توجیه کرد؟»6در واقع،از نظر این گروه، مواردی همچون پایین نگه داشتن نرخ بهره و کسری بودجه گسترده دولت فدرال برای سالهای متمادی،در کنار ضعف مقررات ناظر بر بازارهای مالی،از عوامل اصلی پیدایش بحرانی بودهاند که در ابتدا از بخش مسکن سربرآورده و اغلب به وامهای مشکوک الوصول مسکن و بازار مربوط به آن نسبت داده میشود.
در واقع،بحران مالی اتفاق افتاده در آمریکا و دیگر کشورهای پیشرفته،از طریق کاهش عواید صادراتی(به ویژه صادرات مواد خام و اولیه همچون نفت و منابع طبیعی دیگر)،فشار بر حسابهای جاری و تراز پرداختها،کاهش نرخ رشد اقتصادی،کاهش سرمایهگذاری خارجی،از بین رفتن فرصتهای شغلی و گسترش فقر و بیکاری،کاهش درآمدهای دولت، سقوط بازارهای بورس و جز اینها،اقتصاد کشورهای در حال توسعه را متأثر خواهد کرد.
در واقع،با رکود اقتصاد کشورهای پیشرفته و متعاقب آن بسیاری از کشورهای در حال توسعه همچون چین و هند،از تقاضای جهانی برای نفت،مواد اولیه و دیگر کالاهای صادراتی سنتی کشور(از جمله فرش)کاسته میشود و در نتیجه،درآمدهای صادراتی کشور کاهش پیدا میکند.