چکیده:
در این پژوهش علل مشارکت نهضت آزادی در قدرت سیاسی ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تشریح مواضع و عملکرد نهضت آزادی از تشکیل شورای انقلاب تا استعفای بازرگان و تبیین علل عدم تداوم مشارکت سیاسی نهضت آزادی در قدرت سیاسی کشور، پس از پیروزی انقلاب اسلامی مورد بررسی قرار می گیرد. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی است. در بررسی چگونگی به قدرت رسیدن بازرگان به این نتیجه می رسیم که انتخاب وی به عنوان نخست وزیر بر اساس ضرورت های تاریخی صورت گرفته بود. چرا که روحانیون نزدیک به امام تمایلی برای به دست گرفتن قدرت نداشتند و اگر به نیروهای خارج از طیف روحانیون نگریسته شود، می بینیم که نهضت آزادی بهترین گزینه بود. پس از به قدرت رسیدن نهضت آزادی، آن ها سیاست میانه روانه ای را در پیش گرفتند و از عمل انقلابی اجتناب کردند. در نتیجه سقوط و کناره گیری آن نیز همانند ظهور آن یک ضرورت اساسی بود.
خلاصه ماشینی:
"» (صدیقی، 1376: 142) دکتر محمد جواد باهنر، یکی از اعضای شورای انقلاب و حزب جمهوری اسلامی که بعدها به مقام نخست وزیری نیز رسید، در این زمینه گفت: «بدون شک مهم ترین عامل سقوط وکناره گیری دولت بازرگان، ناهماهنگی با سپاه پاسداران، جهاد سازندگی و نهادهای انقلاب بود» (صدیقی، 1376: 157) بنابراین می بینیم که در جدال بازرگان با نهادهای نوظهور، امام و شورای انقلاب جانب این نهادها راگرفتندکه روز به روز به تعضیف بیش تر دولت انجامید و از طرف دیگر مردم وتوده ی انقلابی در پیروی از این نهادها، عرصه را بر دولت موقت تنگ تر کردند و این دولت نیز به جای آن که تجدید نظری در رفتار و گفتار خود ایجاد کند و در صدد هم سویی با جریانات انقلابی برآید، هم چنان برسیاست غیر انقلابی و محافظه کارانه خود اصرار ورزید و به پایان رسیدن بقای خود را نادیده گرفت.
زیرا ادامه ی حضور آن، حساسیت بیش تر نهادهای انقلابی و مردم را به دنبال داشت و در شرایطی که شکاف اساسی در صف کارگزاران یک نظام وجود داشته باشد، نباید انتظار توسعه، ترقی و سرافرازی از آن نظام و حکومت را داشت و طبیعی است از میان دو رویکرد نام برده (یکی با گرایش انقلابی و دینی و دیگری، غیر انقلابی و محافظه کار) یکی باید کنار گذاشته شود و چون جناح انقلابی به دلیل حمایت مردمی، توان و قدرت بیش تری داشتند و دارای مشروعیت عرفی و الهی بودند این مهم میسر گردید و کشور به سوی یک پارچگی سیاسی و ایدئولوژیکی هدایت شد."