چکیده:
رمان کلیدر شاهکار ده جلدی محمود دولتآبادی است که در گسترهی آن شخصیتها و سرگذشتهای متعدد حضور مییابند و جریان رمان را پیش میبرند. کلیدر رمانی تودرتو است که در زنجیرهای از کنشها و واکنشها پدید آمده است،و نویسنده با تقسیمبندی کتاب در قالب بخشها و پارههای شمارهگذاری شده،هریک از داستانها را بهطور جداگانه پیش میبرد. کلیدر دارای سه محور داستانی نسبتا مجزاست:محور زندگی نادعلی.پیوند این سه محور را تنها در عواملی چون زمان،مکان و زبان روایتگونهی داستان میتوان جستوجو کرد.و در نتیجه منطق«وحدت موضوع»در محورهای سهگانه غایب مینماید.شیوهی گسترش داستانها در کلیدر براساس تقابل افراد داستانی است.این تقابلها با ایجاد حوزههای کنش و واکنش،باعث کسترش طرح داستان میشوند.در این حوزهها معمولا سه شخصیت یا وضعیت به عنوان واحدهای پایه مشارکت دارند و اصلیترین انگیزههای تقابل در این دو موضوع عشق و مبارزه است.
خلاصه ماشینی:
"ولی اینکه چرا جای خالیسلوچ در یک جلد ارایه شده است،و دومین محور داستانی کلیدر،در سه جلد،به این دلیل است که در رمان جای خالی سلوچ محور اصلی داستان،زندگی خانوادهی سلوچ و تعامل آنها با سایر افراد روستاست، ولی در این بخش از رمان کلیدر زندگی افراد متعدد مطرح میشود.
هرچند بعد از خواندن چندین جلد و عادت کردن به این شیوهی ارایه،شاید تلاش برای یافتن ارتباط منطقی بین داستانها،به فراموشی سپرده شود با مشخص شدن سه محور اصلی در متن رمان،این نکته که چه چیزی بین بخشهای سهگانهی رمان کلیدر پیوند ایجاد میکند،قابل طرح است.
این وضعیت،نمایشگر تقابل شخصیت با اندیشهی پدرکشی و عشق به پیوندخونی-خویشاوندی است که با مرگ پدر بهطور طبیعی این تقابل به پایانمیرسد اما در محور سوم داستانی کلیدر،یعنی زندگی ناد علی نیز با یک حوزهی کنش مبارزاتی مواجه هستیم و آن تقابل درونی ناد علی با دو مفهوم زندگی و ترس از مرگ است،که نقطهی شروع آن در بخش سوم کتاب است و تا پایان داستان ادامه مییابد.
با توجه به آنکه تمام اجزای یک رمان بایستی در یک ارتباط منطقی با موضوع داستان قرار بگیرند،و در رمان کلیدر ترکیبی از اجزای داستانی بدون تبعیت از وحدت موضوعی شکلدهندهی کل ساختمان اثر است کل رمان قابل تقسیم به یک رمان بلند،(داستان زندگی گل محمد)و چندین رمان کوتاه،(زندگی افراد روستای قلعه چمن)و چند داستان کوتاه،(مانند زندگی افرادی چون فربخش،علی خاکی،غضنفر هاشمآبادی و..."