خلاصه ماشینی:
"بدبختانه، از اول در هیات مدیره و در مجلس شورای عمومی میان اعضا و روسای آزادی اختلاف پیدا شد و اگر اصل آن را نگاه کنیم؛ عمده علت اختلاف، وثوقالدوله و سپهدار اعظم شدند و سرایت به دیگران کرد و سبب دیگر این بود که چند روز پس از غلبه آزادی، تقیزاده که در زمان استبداد صغیر در اروپا بود و پس از آن به تبریز آمده بود، به تهران آمد و عموم مردم او را پیشواز و احترام فوقالعاده کردند.
زنجانی در توصیفی که سرج از خود و آرمانهای خود برای باکنلروا (شهریار) بیان میدارد، وضع او را مشابه با وضع تقیزاده در زمان تفسیق سیاسی او توسط آخوند خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی و خروجش از ایران به تصویر میکشد: «بدان که این مقصد مهم، حمایت عدل و طلب آزادی، کار پر خطری است، زیرا دو فرقه صاحب نفوذ مقتدر صاحب ثروت مکار مفت خوار بی رحم مردم آزار که بنیان ظلم در عالم از ایشان است، اینان دشمن حق و علم، عدل و آزادیاند، یکی وزرا و امرا جابر و خائن و یکی کشیشان بیدیانت مکار.
یکی از اصول مرامنامه جمعیت که در این جلسه به باکن لروا تفهیم میشود، مبارزه با اکثریت اعتدالی مجلس دوم و تلاش برای انحلال این مجلس است و دیگری، مبارزه با ناصرالملک قراگوزلو و سپهسالارتنکابنی: «ششم، عهد میکنیم که این مجلس شورای حالیه که اصلا لیاقت ندارد و اکثر اعضا خائن و ظالماند، تغییر داده در جای آن، مجلس ملی جدیدی که اعضای آن از تمام ملت به آزادی بدون شیطنت انتخاب شوند، تشکیل دهیم؛ به شرط اینکه انتخاب به حق و عدل جاری گردد."