خلاصه ماشینی:
"رژیم عراق با حمایت از گروههای مخالف نظام انقلابی ایران، همچون جبهه خلق عرب (در اوایل جنگ) و سازمان مجاهدین خلق ایران (منافقین) و حزب دموکرات کردستان و حزب کومله، در صدد بهرهبرداری از این گروهها علیه جمهوری اسلامی برآمد.
جالبآنکه آنان در حالی لفظ اسلامی را برای حکومت آینده خود برگزیده بودند که بیشتر گروههای عضو شورا، غیرمذهبی و لائیک بودند و حتی هنگامیکه این امر مورد اعتراض اعضای شورا قرار گرفت، مجاهدین اعتراف کردند که اگر لفظ اسلامی را کنار بگذارند، در مقابل نیروهای اسلامی کشور خلعسلاح خواهند شد.
»[35] مساله مطرحکردن صدور انقلاب به منزله دلیل اصلی جنگ، اتهامی بود که سازمان در تحلیلهای سری خود در همان نخستین ماههای جنگ مطرح میکرد، اما نکته مهم در این مصاحبه، آن است که رجوی حتی از تمامیت ارضی ایران چشم میپوشد و بهطورشگفتانگیزی، اروندرود را با نام شطالعرب متعلق به عراق میداند.
[37] بدینترتیب، سازمان مجاهدین خلق به رهبری مسعود رجوی، که همه مراحل اعم از تحریم انتخابات، مخالفت قانونی، ایجاد تشنج، ضربوشتم مخالفان و نهایتا عملیات مسلحانه و ترورهای کور را آزموده بود، برای دستیابی به قدرت به آخرین مرحله، یعنی مزدوری بیگانگان وارد شد؛ مرحلهای که برگشتناپذیرترین راه در پیشگاه خلقی بود که آنان داعیه نمایندگیشان را داشتند.
التقاط در اندیشه، انحراف دیگری بود که سازمان از همان آغاز شکلگیری به آن دچار شد؛ نکتهای که حمید شوکت در کتاب «نگاهی از درون به جنبش چپ ایران» بهخوبی آن را گوشزد کردهاست: «خطای دیگر مجاهدین، قضیه التقاطیبودن مجاهدین در جهانبینی است که در این زمینه هم، دچار یک توهم شدهاند و گاهی رهبری آنها با چپ ایران بهگونهای سخن میگوید که گویی مرجع گروههای چپ ایران نیز هست و در مورد مسائل مارکسیسم ــ لنینیسم یا هر مقوله دیگری، دارای حق فتوا است."