چکیده:
طرح مساله: هدف اصلی این پژوهش، شناسایی دقیق میزان مشارکت اجتماعی، ابعاد، عمق و دامنه آن و موانع مشارکت از منظر علمی بوده است.
روش: در مقاله حاضر بر اساس پژوهشی پیمایشی سعی شده است که میزان مشارکت اجتماعی و اثر موانع مشارکت بر آن با ابزار پرسش نامه و با مصاحبه حضوری بررسی شود. در این پژوهش 880 نفر از شهروندان 18 سال به بالای شهر تهران با استفاده از فرمول نمونه گیری کوکران و به روش تصادفی سیستماتیک انتخاب شدند.
یافته ها: با توجه به نتایج به دست آمده میزان مشارکت اجتماعی رسمی یعنی مشارکت داوطلبانه در سازمان های غیردولتی و ... در میان شهروندان تهرانی مورد بررسی در مجموع کم و بیشتر مشارکت ها در زمینه فعالیت های اجتماعی غیر رسمی مثل کمک به فقرا، شرکت در هیات ها و ... است. همچنین این بررسی نشان داد که اکثر افراد مورد بررسی نابسامانی فردی و بی قدرتی را تجربه کرده و موانع زیادی را بر سر راه مشارکت اجتماعی می بینند.
نتایج: بر اساس نتایج به دست آمده مشخص شد که هر چه میزان بی قدرتی و بیگانگی و احساس نابسامانی فردی بیشتر باشد میزان مشارکت اجتماعی، یعنی مشارکت داوطلبانه آگاهانه هدف مند افراد در جامعه کمتر می شود و هم چنین وجود موانع، مخصوصا موانع خانوادگی، اقتصادی، اجتماعی و ارزیابی از این موانع از طرف افراد بر میزان مشارکت اجتماعی اثرگذار است
خلاصه ماشینی:
"در اینجا میتوان گفت برای رسیدن به توسعۀ فرهنگ مشارکت ابتدا باید میزان مشارکت افراد در فعالیتها و نگرش آنها نسبت به اثرگذاری این فعالیتها در زندگی فردی و جمعی از طرف دیگر بسترها و زمینههای مناسب و امکانات و شرایط لازم و موانع آن جهت حصول مشارکت هرچه بیشتر در نظر گرفته شود،زیرا در جامعۀ ایران و در حال حاضر ضرورت مشارکت داوطلبانۀ کاملا احساس میشود.
از طرف دیگر با توجه به اهمیت وجود نهادهای تقویتکنندۀ مشارکت جهت ایجاد روحیۀ مشارکت در میان شهروندان،مخصوصا در حیطۀ فعالیتهای اجتماعی و کمبود یا فقدان آن بهواسطۀ ساختار سیاسی استبدادی در طی تاریخ گذشته ایران نیز فقط میتوان به چند فعالیت نیمه تمام و انجام نشده نظیر تصویب انجمنهای ایالتی و ولایتی و انجمنهای بلدی و انجمنهای شهر،و شکست تجربۀ این انجمنها و عدم تحقق اهداف آنها قبل از انقلاب و شروع حرکتهایی نظیر تشکیل شورای شهر و روشتا و بهوجود آمدن سازمانهای غیردولتی1بعد از انقلاب نام برد(یزدانژناه،1382؛علوی تبار،1379؛پیران،1374؛ محسنی تبریزی:1369؛هاشمی،1372).
حال سئوال اصلی ما در این پژوهش این بود که چه چیزی در زندگی اجتماعی(جامعۀ فعلی ما)وجود دارد که انفعال ایجاد میکند؟و این میزان تا چه حدی در کنش مشارکت اجتماعی اثرگذار است؟ با توجه به نتایج متوجه شدیم نزدیک به دو سوم پاسخگویان نابسامانی فردی در حد کاملا زیاد داشته و بیش از نیمی از آنها نیز احساس بیقدرتی در حد زیاد میکنند.
همانگونه که یافتهها نشان داد مشارکت اجتماعی رسمی خیلی کمتر از مشارکت غیررسمی است و بنابراین میتوان گفت بیشتر روابط افراد در حد غیررسمی باقیمانده است،در حالیکه مشارکت مؤثر و داوطلبانه ضمن اینکه برای فرد احساس رضایت را فراهم میآورد به او اجازه میدهد که تعهدات خود را ورای اجتماعات غیررسمی تعمیم دهد و به این ترتیب با اجتماع و فرهنگ جامعه یکی شود."