خلاصه ماشینی:
"مجدی وهبه کودکان نهنگ گرفتاریهای ادبیات شفاهی در منطقه شمال بزرگ سیبری نوشتهء یوری ریتخئو چگونه است که کلیه بررسیها درباره سنتهای شفاهی مردمان،بویژه مردم شمال، بطور عمده بر قصههای جالب،بر حماسه قهرمانی که بر زندگی روزمره تسلط پیدا میکند،تکیه میشود؟داستانهای واقعی و افسانههای تاریخی چه شدهاند؟دقت و اصالت آنها میتواند کامل کننده مدارک کتبی باشد.
با اینهمه،یک فکر ساده مرا بخود مشغول کرد و آن اینکه ادبیات معاصر آنقدر با سنت شفاهی،بویژه با داستانها و افسانهها، نقلهای سنتی و قصههای اخلاقی مردم چوچکه تفاوت دارد که اگر قرار بود این قصهها حتی قصههای جدید را بازگو کنم،ولو بصورت نوشته، هیچ کس بمن گوش نمیداد!و من از خلال دید هنری نیاکان خود چه میدیدم؟آیا به آن مردی شباهت نداشتم که میخواست با دوربین دو چشمی گالیله اکتشافات نجومی کند؟ وقتی نخستین داستانهای کوتاهم را می- نوشتم،در ادبیات شوروی و ادبیات جهانی آثار زیادی در توصیف انسانهای سرزمین خورشید نیمه شب،ساکنان فضای بزرگ مدار قطبی، انسان سرزمین برف و یخ،وجود داشت.
اما جز سفرنامههای چند فرمانده کشتی صید نهنگ،که با زندگی اردوگاههای کنار دریا اندک آشنایی پیدا کردند،و بنا به احساس- های کاملا بصری کوشیدند تصوری از زندگی و ویژگی انسان منطقه شمال بدست آورند،باید اذعان کرد آثاری که درباره چوکچهها و اسکیموها نوشته شده،بیانکنندهء ترحم و حاوی علاقهیی مخلوط با شور و هیجان و حیرت زندگی در برابر روش قهرمانانه ایشان برای ادامه زندگی است."